Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
U
وقتش که شد خبر میکنم
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double-six
U
دوطرفشش
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
مضاعف نمودن
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
دوبار
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
دو نفره
double
U
دوسر المثنی
double
U
دولا
double
U
جفت
double
U
: دو برابر دوتا
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double up
U
دولاکردن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
دولا شدن
double in
U
081 تو
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double
U
همزاد
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
بازی دوبل
double
U
دویدن
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
مضاعف
double
U
دو برابر کردن
double
U
دو برابر
double
U
تاکردن
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double
U
اندازه دو برابر
double
U
تصویر قرینه
double out
U
081 خارج
on the double
U
بدو رو
on the double
U
فرمان بدو رو
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p
U
پاروی دوسر
double-take
U
یکه خوردن
double zero
U
صفر2برابر
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double-take
U
واکنش دوگانه
double negatives
U
دو منفی
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double pinochle
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double line
U
خط مضاعف
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double punch
U
منگنه مضاعف
double precision
U
دقت مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double knot
U
گره دوبل
double refraction
U
انکسار مضاعف
double vision
U
دو بینی
double negative
U
نفی اندر نفی
double negative
U
دو منفی
double negatives
U
نفی اندر نفی
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length
U
با طول مضاعف
double precision
U
مضاعف
double precision
U
دقت
double cloister
U
راهرو دو قسمتی
double-bellid
U
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch
U
قوس جفتی
double organs
U
اندامهای جفتی
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor
U
دوموتوره
double minimum
U
جفت کمینه
double minded
U
بی ثبات
double minded
U
فریبنده
double mind
U
فریبنده
double mind
U
منلون
beacon double
U
اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
double cone
U
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor
U
دو کفی
double window
U
پنجره دو جداره
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double pole
U
دو قطبی
double ressaunt
U
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double pole
U
با دو قطب
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double pica
U
حروف 42 پونط
double lancet
U
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double-fronted
U
خانه دو در
double poppy
U
گل هزاره
double minded
U
دودل
double mind
U
دردل
double amplitude
U
دامنه دوبل
double density
U
تراکم مضاعف
double density
U
چگالی مضاعف
double bassoon
U
قره نی بم
double beam
U
پرتو مضاعف
double beam
U
شعاع مضاعف نور
double belt
U
تسمه دوبل
double decomposition
U
تجزیه مضاعف
double bind
U
بن بست دو سویه
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
double blowing
U
دمش مضاعف
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double barreled
U
دولوله
double barreled
U
دولول
double dribble
U
خطای دوبل در بسکتبال
double antenna
U
انتن دوگانه
double dissociation
U
گسست مضاعف
double diode
U
دیود دوبل
double armature
U
ارمیچر دوگانه
double attack
U
حمله دویل
double diode
U
دیود مضاعف
double banked
U
دارای دوردیف پاروزن
double diagonal
U
دوپوسته
double bar
U
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
double cropping
U
کشت دوگانه
double dealing
U
دورویی
double dealer
U
ادم ناروزن
double dealer
U
حقه دورو
double cloth
U
پارچه دولا
double coincidence of wants
U
تطابق دوطرفه
double coincidence of wants
U
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
double dealer
U
شخص مزور
double dabble
U
روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی
double cropping
U
کشت مضاعف
double dealing
U
حقه بازی
double buffering
U
روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
double buff
U
قرقره قلاب دو شیاره
double bond
U
اتصال مضاعف
double bond
U
پیوند دوگانه
double bottom
U
ته دولا
double bottoms
U
ناو دو کفهای
double bottoms
U
ناو کف دوبل
double branch
U
چهارراهه
double deck
U
دوطبقه دوعرشه
double breasted
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
double breasted
U
کت چهار دکمه
double buff
U
تاکل دو شیاره
double conversion
U
تبدیل دوگانه
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix
U
مارپیچ دوگانه
double header
U
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header
U
دوسر
double counting
U
محاسبه مضاعف
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
double guard
U
دفاع با دو دست
double frequency
U
فرکانس دوبل
double foult
U
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double hit
U
دوبله
double hook
U
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double junction
U
اتصال مضاعف
double integral
U
انتگرال دوبل
double image
U
تصویر مضاعف
double ignorance
U
جهل مرکب
double hyphen
U
این علامت //
double-faced
U
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double weft
U
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double foul
U
خطای هم زمان دو بازیگر
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double boiler
U
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double entry
U
سیستم دفترداری دوبل
double entry
U
دفتر داری مضاعف
double ender
U
تخته موج با دو انتهای یک شکل
double acting
U
دوطرفه
double ended
U
دوسر
double ended
U
دوطرفه
double action
U
اقدام دوجانبه
double action
U
عمل دوبله یادو طرفه
double action
U
دوکاره
double adultery
U
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
double envelopment
U
احاطه دو طرفه
double envelopment
U
مانوراحاطهای دو طرفه
double boiler
U
حمام آب
double boiler
U
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double floppy
U
دیسک لرزان دو طرفه
double figures
U
امتیاز دو رقمی
double faces
U
ریاکار
double faces
U
دورو
double faced
U
دو سر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com