Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double standards
U
معیارهای متناقض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .
U
یک بام ودو هوانمی شود
Other Matches
standards
U
همشکل
standards
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
U
استانده
standards
U
یکسان معیار
standards
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards
U
نمونه قانونی
standards
U
عیار قانونی استاندارد مقرر
standards
U
قانونی
standards
U
همسان
standards
U
کالای جانشین رزمی
standards
U
متعارف
standards
U
مرسوم
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
نشان پرچم
standards
U
متعارفی
standards
U
نمونه قبول شده معین
standards
U
مقرر قانونی
standards
U
قالب
standards
U
الگو
standards
U
استاندارد همگون
standards
U
معیار
standards
U
استاندارد
standards
U
همگون یکنواخت یکجور
standards
U
متداول
standards
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards
U
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standards
U
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standards
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards
U
اولین مگا بایت حافظه در PC.
standards
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
U
طبیعی یا معمولی
standards
U
نورم مقیاس
standards
U
معمولی
standards
U
سنجه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
standards of living
U
استاندارد زندگی
standards enforcer
U
اجراکننده استانداردها
standards of living
U
معیار زندگی
technical standards
U
معیارهای فنی استانداردهای فنی
gold standards
U
سیستم پشتوانه طلا
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
living standards
U
استانداردزندگی
by international standards
U
در معیارهای بین المللی
standards of living
U
سطح زندگی
international standards organization
U
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
international standards organization
U
سازمان استانداردهای بین المللی
[as]
compared to international standards
U
در معیارهای بین المللی
British Standards Institute
U
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
american national standards institute
U
موسسه ملی استانداردهای امریکا
american national standards institute
U
سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
By international standards Germany maintains a leading role.
U
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دوبار
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double in
U
081 تو
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double out
U
081 خارج
double-take
U
یکه خوردن
double-take
U
واکنش دوگانه
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double
U
اندازه دو برابر
double
U
بازی دوبل
double zero
U
صفر2برابر
double-six
U
دوطرفشش
on the double
U
فرمان بدو رو
on the double
U
بدو رو
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
U
پاروی دوسر
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up
U
دولاکردن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
دولا شدن
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
دوسر المثنی
double
U
دولا
double
U
جفت
double
U
: دو برابر دوتا
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
U
تصویر قرینه
double
U
دو نفره
double
U
همزاد
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
مضاعف
double
U
دو برابر کردن
double
U
دو برابر
double
U
تاکردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
دویدن
double precision
U
دقت
double precision
U
مضاعف
double precision
U
دقت مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double refraction
U
انکسار مضاعف
double pole
U
دو قطبی
double pole
U
با دو قطب
double motor
U
دوموتوره
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs
U
اندامهای جفتی
double window
U
پنجره دو جداره
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double pica
U
حروف 42 پونط
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double refraction
U
شکست مضاعف
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double sixes
U
جفت شش
double sixes
U
دو شش
double space
U
یک سطر در میان
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double star
U
دوتایی
double star
U
دوگانه
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double seam
U
درز دوبل
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
انکسار دوبل
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double row
U
موتور
double row
U
دوطرفه
double salt
U
نمک مضاعف
double salt
U
ملح مضاعف
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double minimum
U
جفت کمینه
double minded
U
بی ثبات
double ignorance
U
جهل مرکب
double hyphen
U
این علامت //
double hook
U
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit
U
دوبله
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix
U
مارپیچ دوگانه
double header
U
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header
U
دوسر
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
double guard
U
دفاع با دو دست
double frequency
U
فرکانس دوبل
double foult
U
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double foul
U
خطای هم زمان دو بازیگر
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double poppy
U
گل هزاره
double image
U
تصویر مضاعف
double-digit
<adj.>
U
دو رقمی
double minded
U
فریبنده
double minded
U
متلون
double minded
U
دودل
double mind
U
فریبنده
double mind
U
منلون
double mind
U
دردل
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double line
U
خط مضاعف
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double length
U
با طول مضاعف
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot
U
گره دوبل
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double junction
U
اتصال مضاعف
double integral
U
انتگرال دوبل
double floppy
U
دیسک لرزان دو طرفه
double-talk
<idiom>
U
حرف بیمعنا
double weft
U
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-blank
U
دوطرفسفید
double zero key
U
کلیددوصفر
double-faced
U
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double sink
U
سینکدوتایی
double decker
U
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double sharp
U
نیمپردهبالاییجفتی
double seat
U
صندلیدونفره
double scull
U
پارویدوبله
double ring
U
گوددوبله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com