Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double quartan fever
U
نوبه ربع معکوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quartan
U
چهار روز یکبار
quartan
U
بطور چهارگانه
fever
U
تب دارکردن
fever
U
هیجان
q fever
U
تب کیو که باعث ذات الریه میشود
fever
U
تب
quintan fever
U
پنج روزیکبار
putrid fever
U
محرقه
putrid fever
U
تیفئس
puerperal fever
U
لرز شیر
puerperal fever
U
تب نفاسی
pituitous fever
U
از جنس تیفوس
pituitous fever
U
مطبقهای
relapsing fever
U
تب راجعه
rock fever
U
حصبه جبل الطارق
stricken with fever
U
دچار تب
stricken with fever
U
تب دار
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
spring fever
U
تب بهاره
splenic fever
U
خراج سیاه زخم
splenic fever
U
گنده طاول
splenic fever
U
کفگیرک
sick of a fever
U
تب دار
ship fever
U
طوفان سخت در دریای چین
rose fever
U
تب بهاره
paratyphoid fever
U
شبه مطبقه
paludal fever
U
تب مالاریایا مردابی
gastric fever
U
تب معدهای یارودهای حمای معده
fever heat
U
تب
fever blister
U
تبخال
famine fever
U
تیفوس
famine fever
U
محرقه
hay fever
U
تب یونجه
hay fever
U
زکام در اثرحساسیت
hay fever
U
زکام بهاره
buck fever
U
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
gastric fever
U
حصبه
gold fever
U
حرص زرجویی
gold fever
U
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
milk fever
U
لرز شیر
malta fever
U
بروسلوز
malta fever
U
تب مالت
intermittent fever
U
تب نوبه
i was prostrated by fever
U
از شدت تب از پا درامدم
i was prostrated by fever
U
تب مرا از پا انداخت
he was attacked by fever
U
تب اوراخوابانید
he was attacked by fever
U
تب کرد
he is ill with fever
U
تب دارد
buck fever
U
هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
tertian fever
U
نوبت سه به یک
tertian fever
U
تب یک روزدرمیان
yellow fever
U
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
fever pitch
U
فوقالعادههیجانانگیز
scarlet fever
U
مخملک
[پزشکی]
scarlet fever
U
تب مخملک مخملک
scarlet fever
U
تب سرخ
yellow fever
U
تب زرد
rheumatic fever
U
تب روماتیسم
yellow fever
U
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
tertian fever
U
نوبت غب
tick fever
U
تب کنهای
tick fever
U
تب راجعه
to catch fever
U
تب کردن
to catch fever
U
دچارتب شدن
typhoid fever
U
مطبقه تیفوئید
undulant fever
U
مالت مالطه
benign scarlet fever
U
گل افشان
hay fever
[med.]
U
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
hay fever
[med.]
U
رینیت آلرژیک
[پزشکی]
rat bite fever
U
تب موش گزیدگی
to be fever began to a bate
U
تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
hay fever
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
hay fever
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.
U
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
U
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
U
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
double p
U
پاروی دوسر
double-take
U
یکه خوردن
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
U
081 خارج
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
U
081 تو
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double a
U
زنای محصن بامحصنه
on the double
U
بدو رو
double-take
U
واکنش دوگانه
double up
U
دولاکردن
on the double
U
فرمان بدو رو
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double
U
تصویر قرینه
double
U
دو نفره
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double-six
U
دوطرفشش
double zero
U
صفر2برابر
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
U
دولا شدن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
بازی دوبل
double
U
دویدن
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
مضاعف
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دوبار
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
اندازه دو برابر
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
دو برابر کردن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
جفت
double
U
دولا
double
U
دوسر المثنی
double
U
همزاد
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
دو برابر
double
U
تاکردن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double cross
U
نارو زدن
to fold double
U
دولاکردن
double-cross
U
نارو زدن
double-cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed
U
نارو زدن
double cross
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crosses
U
نارو زدن
double-crosses
U
دورویی کردن خیانت کردن
double triode
U
لامپ تریود مضاعف
double-crossing
U
نارو زدن
double-crossing
U
دورویی کردن خیانت کردن
double agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double row
U
دوطرفه
double-blank
U
دوطرفسفید
double mind
U
فریبنده
double standard
U
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double precision
U
مضاعف
double salt
U
ملح مضاعف
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double seam
U
درز دوبل
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double sixes
U
جفت شش
double sixes
U
دو شش
double space
U
یک سطر در میان
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double star
U
دوتایی
double star
U
دوگانه
double salt
U
نمک مضاعف
double row
U
موتور
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double precision
U
دقت مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double negatives
U
دو منفی
double refraction
U
انکسار مضاعف
double refraction
U
شکست مضاعف
double refraction
U
شکست دوبل
double refraction
U
انکسار دوبل
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double vision
U
دو بینی
double-dealing
U
دوروئی
double v machine
U
دستگاه ورق خم کن
double v machine
U
دستگاه دولا کننده ورق
double wing
U
بازی هافبک در گوش
double wood
U
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word
U
کلمه مضاعف
double-dealing
U
تزویر
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
double negative
U
نفی اندر نفی
double negative
U
دو منفی
double track
U
خط
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double taxation
U
مالیات مضاعف
double team
U
تیم دونفره
double tent
U
چادر دو نفره
double the edge
U
لب گردانیدن
double negatives
U
نفی اندر نفی
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double tongued
U
دارای دوقول
double tongued
U
دوزبانه تزویرامیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com