Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double irradiation technique
U
روش تاباندن مضاعف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irradiation
U
تابش دهی
x irradiation
U
تشعشع رونتگن
irradiation
U
تابش
irradiation
U
درخشش
irradiation
U
انتشار
irradiation
U
پرتو افکنی
irradiation
U
پرتوافکنی
technique
U
شیوه
technique
U
فن مهارت
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
technique
U
اصول مهارت روش فنی
technique
U
فن
technique
U
شگرد
p technique
U
فن پی
t technique
U
فن T
technique
U
اسلوب
technique
U
روش با مهارت برای انجام کاری
technique
U
مهارت
technique
U
تکنیک
technique
U
روش یا فن اجرای کار
technique
U
فنون انجام کار یا تولید وسیله
technique
U
اسلوب کار
telecommunication technique
U
تکنیک ارتباطات
sociometric technique
U
فن گروه سنجی
salami technique
U
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
unfolding technique
U
فن تاگشایی
refrigerating technique
U
فن سرما سازی
nominating technique
U
روش نامزدگزینی
measuring technique
U
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
measuring technique
U
روش سنجش
matching technique
U
اسلوب جور کردن
matching technique
U
اسلوب همتاسازی
luria technique
U
اسلوب لوریا
flooding technique
U
شیوه غرقه سازی
bottom up technique
U
روش اجرا از پایین به بالا
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
odd even technique
U
فن فرد و زوج
measuring technique
U
تکنیک سنجش
cloze technique
U
شیوه بندش
probing technique
U
فن وارسی
production technique
U
فن تولید
production technique
U
روش فنی تولید
telecommunication technique
U
تکنیک مخابرات
overlay technique
U
فن استفاده از کالک
overlay technique
U
فن کالک
assets liabilities technique
U
شیوه محاسن- معایب
thought stopping technique
U
فن بازداری اندیشه
brute force technique
U
استفاده ناشیانه از کامپیوتر
edman degradation technique
U
شکستن به روش ادمن
alpha beta technique
U
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
error choice technique
U
شیوه خطا گزینی
white ground technique
U
اسلوب نقاشی
holtzman inkblot technique
U
شیوه لکههای هولتسمان
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
critical incidents technique
U
شیوه رویدادهای شاخص
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
telephone switching technique
U
تکنیک مراکز تلفن خودکار
telephone switching technique
U
فن سوئیچینگ تلفن
capital saving technique
U
فن تولید سرمایه اندوز
reference count technique
U
تکنیک شمارش ارجاعات
oil on canvas
[painting technique]
U
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
program evaluation review technique (per
U
روش ارزیابی و بررسی برنامه
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
U
081 خارج
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
U
081 تو
double-six
U
دوطرفشش
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
دوبار
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double-take
U
واکنش دوگانه
double p
U
پاروی دوسر
double zero
U
صفر2برابر
double-take
U
یکه خوردن
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double
U
اندازه دو برابر
on the double
U
فرمان بدو رو
on the double
U
بدو رو
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double up
U
دولا شدن
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
U
دولاکردن
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
تصویر قرینه
double
U
تاکردن
double
U
دو برابر
double
U
دو برابر کردن
double
U
مضاعف
double
U
دویدن
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
همزاد
double
U
دو نفره
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double
U
: دو برابر دوتا
double
U
جفت
double
U
دولا
double
U
دوسر المثنی
double
U
بازی دوبل
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
مضاعف نمودن
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double refraction
U
شکست مضاعف
double pica
U
حروف 42 پونط
double ressaunt
U
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double oxer
U
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double refraction
U
انکسار مضاعف
double punch
U
منگنه مضاعف
double pneumonia
U
اماس هر دو شش
double precision
U
دقت مضاعف
double precision
U
مضاعف
double pole
U
با دو قطب
double precision
U
دقت
double poppy
U
گل هزاره
double pole
U
دو قطبی
double refraction
U
شکست دوبل
double star
U
دوگانه
double sixes
U
دو شش
double space
U
یک سطر در میان
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
double star
U
دوتایی
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape
U
نوار مساحی مضاعف
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
double sixes
U
جفت شش
double shear
U
تنش برشی دوتایی
double seam
U
درز دوبل
double refraction
U
انکسار دوبل
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
double rhyme
U
شعر دو قافیهای
double row
U
موتور
double row
U
دوطرفه
double salt
U
نمک مضاعف
double salt
U
ملح مضاعف
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
double taxation
U
مالیات مضاعف
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double header
U
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double helix
U
مارپیچ دوگانه
double knee
U
لوله زانویی دوبل
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double kick
U
دو ضربه پی در پی
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double junction
U
اتصال مضاعف
double hook
U
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double integral
U
انتگرال دوبل
double-digit
<adj.>
U
دو رقمی
double image
U
تصویر مضاعف
double hit
U
دوبله
double ignorance
U
جهل مرکب
double hyphen
U
این علامت //
double knot
U
گره دوبل
double leg
U
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length
U
با طول مضاعف
double window
U
پنجره دو جداره
double organs
U
اندامهای جفتی
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double lock
U
دوبارکلیدگردانیدن در
double motor
U
دوموتوره
double minimum
U
جفت کمینه
double minded
U
بی ثبات
double minded
U
فریبنده
double minded
U
متلون
double minded
U
دودل
double mind
U
فریبنده
double mind
U
منلون
double mind
U
دردل
double line
U
خط مضاعف
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
double length
U
طول مضاعف
double-glazing
U
شیشهدوجداره
double room
U
اتاقدونفره
double chins
U
غبغب
double chin
U
غبغب
double blind
U
دوسوکور
double-glaze
U
پنجرهدوجداره
to fold double
U
دوتاکردن
to fold double
U
دولاکردن
double back
<idiom>
U
برگشتن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com