English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
double housing planner U دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double column planner miller U دستگاه فرز با صفحه تراش دروازهای
planner U برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
planner U طراح
planner U نقشه کش
planner U طرح ریز
planner U برنامه ریز
planner U نقسه کش
town planner U مهندس شهرساز
housing U پوشش سخت
housing U چارچوب قسمت ساکن دستگاه
housing U بدنه
housing U استاتور
housing U محفظه
housing U تهیه جا
housing U خانه ها
housing U مسکن
housing U خانه سازی
housing U ایجاد مسکن
housing estate U محوطهی خانه سازی
housing association U انجمنخانهیابیبهقیمتنازلتر
housing estates U محوطهی خانه سازی
housing project U تهیهمسکن
clutch housing U جایگاهکلاج
engine housing U جایگاهموتور
fan housing U محلقرارگرفتنخنککننده
gear housing U پوششچرخدنده
housing development U محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
spring housing U محلارتجائی
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
roll housing U پایه دستگاه نورد
troop housing U کوی سربازان
housing economics U اقتصاد مسکن
magnet housing U بدنه اهنربا
front sight housing U چشمیهدفگیر
front axle housing U پوسته اکسل جلو
exhaust valve housing U حوضینگ شیر خروجی
drop worm housing U پوسته حلزونی سقوطی
insulated bearing housing U پوسته یاطاقان عایق شده
steering gear housing U بدنه جعبه فرمان
hand brake gear housing U دستهترمزموتورکابین
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
double U دوبار
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U دو برابر بزرگتر
double U اندازه دو برابر
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double zero U صفر2برابر
double-six U دوطرفشش
double-take U یکه خوردن
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
double-take U واکنش دوگانه
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double U دویدن
on the double U فرمان بدو رو
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U دولا شدن
double a U زنای محصن بامحصنه
double U دو برابرشدن یا کردن
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double U همزاد
double U دوسر المثنی
double U دولا
double U جفت
double U : دو برابر دوتا
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double in U 081 تو
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U دو نفره
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U تصویر قرینه
double U دو برابر
double U :دوبرابر کردن
double U دو برابر کردن
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U دواسترایک متوالی
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U بازی دوبل
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U مضاعف نمودن
double U تاکردن
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hyphen U این علامت //
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit U دوبله
double salt U نمک مضاعف
double reverse U شوت برگردان به دروازه
double rhyme U شعر دو قافیهای
double row U موتور
double salt U ملح مضاعف
double image U تصویر مضاعف
double ignorance U جهل مرکب
double row U دوطرفه
double helix U مارپیچ دوگانه
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double taxation U مالیات مضاعف
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
double tape U نوار مساحی مضاعف
double star U دوگانه
double star U دوتایی
double space U یک خط درمیان نوشتن
double space U یک سطر در میان
double frequency U فرکانس دوبل
double guard U دفاع با دو دست
double sixes U دو شش
double sixes U جفت شش
double shear U تنش برشی دوتایی
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double seam U درز دوبل
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double header U دوسر
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double length U با طول مضاعف
double pica U حروف 42 پونط
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length U طول مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double line U خط مضاعف
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double mind U دردل
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double mind U منلون
double mind U فریبنده
double organs U اندامهای جفتی
double minded U دودل
double minded U متلون
double minded U فریبنده
double minded U بی ثبات
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor U دوموتوره
double pneumonia U اماس هر دو شش
double knot U گره دوبل
double refraction U انکسار دوبل
double refraction U شکست دوبل
double integral U انتگرال دوبل
double junction U اتصال مضاعف
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double kick U دو ضربه پی در پی
double knee U لوله زانویی دوبل
double precision U دقت مضاعف
double precision U مضاعف
double precision U دقت
double poppy U گل هزاره
double pole U دو قطبی
double pole U با دو قطب
double minimum U جفت کمینه
double team U تیم دونفره
double boiler U دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler U حمام آب
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
double decker U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double back <idiom> U برگشتن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
double-cross <idiom> U گول زدن
double-talk <idiom> U حرف بیمعنا
a double bed U یک تخت دو نفره
a double room U یک اتاق دو نفره
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor U دو کفی
double-fronted U خانه دو در
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window U پنجره دو جداره
double-digit <adj.> U دو رقمی
double cloister U راهرو دو قسمتی
double church U کلیسا دو طبقه
double arch U قوس جفتی
double-bellid U [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double-glazing U شیشهدوجداره
double-glaze U پنجرهدوجداره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com