English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double counting U محاسبه مضاعف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counting U شمار
counting U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counting U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counting U تعداد ایمپولز
counting U تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counting U حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting U تعداد امتیاز توپزن
counting U فرض کردن
counting U پنداشتن
counting U حساب کردن
counting U شمردن
counting U شمارش
counting U کنت
counting tube U لامپ شمارشگر
counting balance U ترازوی عقربه دار
counting balance U ترازوی نشان دهنده
counting house U دفترخانه
counting room U دفترخانه
counting loop U حلقه شمارش
To be counting the days . U روز شماری کردن
counting votes U شمارش اراء
counting numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
counting votes U استخراج اراء
block counting test U ازمون مهره شماری
I am counting(relying) on you, dont let me down. U روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
We are thirty people not counting the children . U بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U بازی دونفره خطای دبل
double U مضاعف
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U دویدن
double U بازی دوبل
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U دواسترایک متوالی
double U دو برابرشدن یا کردن
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف نمودن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double-take U یکه خوردن
on the double U فرمان بدو رو
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U دولا شدن
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in U 081 تو
double a U زنای محصن بامحصنه
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double-take U واکنش دوگانه
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دوبار
double U دو برابر بزرگتر
double U اندازه دو برابر
double-six U دوطرفشش
double zero U صفر2برابر
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U :دوبرابر کردن
double U : دو برابر دوتا
double U تصویر قرینه
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double U دو نفره
double U جفت
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U تاکردن
double U دو برابر
double U همزاد
double U دو برابر کردن
double U دوسر المثنی
double U دولا
double poppy U گل هزاره
double precision U دقت
double pole U دو قطبی
double pole U با دو قطب
double pneumonia U اماس هر دو شش
double minded U فریبنده
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double minded U بی ثبات
double minimum U جفت کمینه
double motor U دوموتوره
double pica U حروف 42 پونط
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs U اندامهای جفتی
double window U پنجره دو جداره
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double precision U مضاعف
double precision U دقت مضاعف
double salt U ملح مضاعف
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double seam U درز دوبل
double shear U تنش برشی دوتایی
double sixes U جفت شش
double sixes U دو شش
double space U یک سطر در میان
double space U یک خط درمیان نوشتن
double salt U نمک مضاعف
double row U دوطرفه
double refraction U انکسار مضاعف
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U شکست دوبل
double refraction U انکسار دوبل
double reverse U شوت برگردان به دروازه
double rhyme U شعر دو قافیهای
double row U موتور
double star U دوتایی
double minded U متلون
double minded U دودل
double hit U دوبله
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix U مارپیچ دوگانه
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header U دوسر
double-cross <idiom> U گول زدن
double faces U ریاکار
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double guard U دفاع با دو دست
double frequency U فرکانس دوبل
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
double foul U خطای هم زمان دو بازیگر
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double floppy U دیسک لرزان دو طرفه
double figures U امتیاز دو رقمی
double faces U دورو
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen U این علامت //
double ignorance U جهل مرکب
double mind U فریبنده
double mind U منلون
double mind U دردل
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double line U خط مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double length U طول مضاعف
double length U با طول مضاعف
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot U گره دوبل
double knee U لوله زانویی دوبل
double kick U دو ضربه پی در پی
double junction U اتصال مضاعف
double integral U انتگرال دوبل
double-digit <adj.> U دو رقمی
double image U تصویر مضاعف
double faced U دو سر
double-glaze U پنجرهدوجداره
double plate U صفحهیدوبله
double reed U نوعیآلتموسیقیدوبله
double ring U گوددوبله
double scull U پارویدوبله
double seat U صندلیدونفره
double sharp U نیمپردهبالاییجفتی
double sink U سینکدوتایی
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double pennant U پرچمدوگوش
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double decker U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double flat U نتسفیددوتایی
double handles U دستهدوبله
double zero key U کلیددوصفر
double-blank U دوطرفسفید
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room U یک اتاق دو نفره
a double bed U یک تخت دو نفره
double-talk <idiom> U حرف بیمعنا
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
double back <idiom> U برگشتن
double-glazing U شیشهدوجداره
double boiler U دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
double boiler U حمام آب
double bed U تختخوابدوطبقه
double bill U مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bluff U دروغدرروزروشن
double cream U خامهزیاد
double room U اتاقدونفره
double bend U پیچدوبله
double tongued U دوزبانه تزویرامیز
double track U دو
double track U خط
double triode U لامپ تریود مضاعف
double-fronted U خانه دو در
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com