English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double concave lens U عدسی دوکاو
double concave lens U عدسی مقعرالطرفین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concave lens U عدسی کاو
concave lens U عدسی مقعر
plano concave lens U عدسی تخت کاو
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
double convex lens U عدسی دو کوژ
double convex lens U عدسی محدب الطرفین
concave U کاو
concave U مقعر
concave U تو گود
concavo concave U از دو سو کاو
quasi concave U شبه مقعر
convexo concave U محدب ومقعر
concavo concave U مقعر الطرفین
plano concave U از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
concave slope U مقعر
concave slope U شیب مقعر
quasi concave U نیمه مقعر
concave spherical mirror U اینه کروی مقعر
concave fillet weld U جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
quasi concave function U تابع نیمه مقعر
quasi concave function U تابع شبه مقعر
concave spherical mirror U اینه کروی کاو
lens U بشکل عدسی در اوردن
lens U عدسی دوربین
lens U لنز
lens U ذره بین
lens U عدسی
lens accessories U اجزاءلنز
lens hood U روپوشلنزها
lens cap U کلاهکلنز
biconcave lens U عدسی دوکاو
biconcave lens U عدسی مقعرالطرفین
magnifying lens U لنز بزرگنمایی
meniscus lens U عدسی هلالی
biconvex lens U عدسی دوکوژ
biconvex lens U عدسی محدب الطرفین
objective lens U عدسی شیئی
compound lens U عدسی مرکب
lens mount U دهانهلنز
achromatic lens U عدسی بی رنگ
close-up lens U لنزکلوزآپ
electromagnetic lens U عدسی الکترومغناطیسی
electron lens U عدسی الکترونی
electron lens U لنز الکترونی
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
electrostatic lens U عدسی الکتروستاتیکی
lens coating U روکش عدسی
lens coating U پوشش روی عدسی
magnifying lens U ذره بین
standard lens U نفراستاندارد
ocular lens U عدسی چشمی
crystalline lens U جلیدیه
crystalline lens U زجاجیه
cylindrical lens U عدسی استوانهای
enlarging lens U لنزبزرگکننده
lens system U سیستملنز
divergent lens U عدسی متباعد
contact lens U لنز چشم
bifocal lens U دوکانونی
contact lens U عدسی مماس
contact lens U عدسی بساو
spherical lens U عدسی کروی
convex lens U عدسی محدب
convex lens U عدسی کوژ
optical lens U عدسی نوری
optical lens U عدسی اپتیکی
parabolic lens U عدسی سهمی وار
periscopic lens U شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
reflector lens U ایینه کوژ
reflector lens U ایینه پیچ نما
fisheye lens U لنزبرجسته
convergent lens U عدسی همگرا
convergent lens U عدسی متقارب
bifocal lens U عدسی
zoom lens U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
divergent lens U عدسی واگرا
lens release button U دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
semi-fisheye lens U لنزنیمهبرآمده
plano convex lens U عدسی تخت کوژ
convergent meniscus lens U عدسی هلالی همگرا
lens aperture scale U درجهیدهانهلنز
wide-angle lens U لنززاویهعریض
diverging meniscus lens U عدسی هلالی واگرا
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
single-lens reflex camera U دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera U لنزدوتاییانعکاسدوربین
single-lens reflex (SLR) camera U دوربینتکلنزی
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up U دولا شدن
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U جفت
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولاکردن
double U : دو برابر دوتا
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double in U 081 تو
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double-six U دوطرفشش
double U تاکردن
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double U بدو رو
double U تصویر قرینه
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double-take U یکه خوردن
double-take U واکنش دوگانه
double out U 081 خارج
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double U دو نفره
double zero U صفر2برابر
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double a U زنای محصن بامحصنه
on the double U فرمان بدو رو
double U دولا
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف نمودن
double U دو برابرشدن یا کردن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U اندازه دو برابر
double U دو برابر بزرگتر
double U دوبار
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U بازی دونفره خطای دبل
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U :دوبرابر کردن
double U دویدن
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U مضاعف
double U بازی دوبل
double U دو برابر
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U همزاد
double U دو برابر کردن
double U دواسترایک متوالی
double U دوسر المثنی
double salt U ملح مضاعف
double salt U نمک مضاعف
double sixes U جفت شش
double row U دوطرفه
double row U موتور
double rhyme U شعر دو قافیهای
double reverse U شوت برگردان به دروازه
double refraction U انکسار دوبل
double refraction U شکست دوبل
double tongued U دوزبانه تزویرامیز
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double tongued U دارای دوقول
double tape U نوار مساحی مضاعف
double taxation U مالیات مضاعف
double team U تیم دونفره
double tent U چادر دو نفره
double the edge U لب گردانیدن
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star U دوگانه
double star U دوتایی
double space U یک خط درمیان نوشتن
double space U یک سطر در میان
double sixes U دو شش
double seam U درز دوبل
double shear U تنش برشی دوتایی
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double refraction U شکست مضاعف
double minded U دودل
double mind U فریبنده
double mind U منلون
double mind U دردل
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double line U خط مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double length U طول مضاعف
double length U با طول مضاعف
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot U گره دوبل
double knee U لوله زانویی دوبل
double kick U دو ضربه پی در پی
double junction U اتصال مضاعف
double integral U انتگرال دوبل
double image U تصویر مضاعف
double minded U متلون
double minded U فریبنده
double refraction U انکسار مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double precision U دقت مضاعف
double precision U مضاعف
double precision U دقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com