Perdic | division police petty officer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	division police petty officer U	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	petty officer U	معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
	petty officer U	مهناوی
	petty officer U	درجه دار
	petty officer U	ناو استوار دوم
	chief petty officer U	ناوبان دوم
	chief petty officer U	ناو استوار یکم
	senior chief petty officer U	ناوبان یکم
	master chief petty officer U	ناو استواریکم
	master chief petty officer U	استوار یکم
	division officer U	فرمانده قسمت افسر رسته
	division officer U	افسر قسمت
	police officer U	افسر پلیس
	police officer U	مامور پلیس
	police officer U	پاسبان
	police officer U	افسر شهربانی
	copper [police officer] U	پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
	copper [police officer] U	پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
	The police officer took down the car number . U	افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
	petty U	فرعی
	petty U	جزئی
	petty U	غیر قابل ملاحظه
	petty U	کوچک
	petty U	خرد
	petty officers U	درجه دار
	petty officers U	مهناوی
	petty officers U	معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
	petty officers U	ناو استوار دوم
	petty larceny U	دله دزدی
	petty offence U	خلاف
	petty jury U	هیئت منصفه
	petty farmers U	زارعین جزء
	petty offence U	لغزش
	petty offence U	خطا
	larceny petty U	بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
	petty farmers U	کشاورزان جزیا خرد
	larceny petty U	دزدی کوچک
	petty offence U	انحراف
	petty offence U	جرم خلافی
	petty jury U	هیئت داوری هیئت قضات
	petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
	petty thief U	دله دزد
	petty session U	دادگاه سیار
	petty offence U	جرم کوچک
	chief petty officeer U	ناو استوار یکم
	court of petty offences U	محکمه خلاف
	court of petty offences U	دادگاه لغزش
	division U	لشگر
	division U	دایره
	division U	اختلاف تفرقه
	division U	طبقه بندی
	division U	قسمت
	division U	بخش رسته تقسیم کردن
	division U	تقسیمات
	division U	تقسیم [ریاضی]
	division U	عمل تقسیم
	division U	گروه وزنی
	division U	دسته گروه اسبهای مسابقه معین
	division U	اتحادیه باشگاههای حرفهای
	division U	لشکر
	division U	قسمت دسته بندی
	division U	بخش
	division U	رشته [دانشی]
	division U	شاخه [دانشی]
	division U	تقسیم
	division by zero U	بخش بر صفر [ریاضی]
	known to the police U	دارای سابقه در شهربانی
	He is known to the police . U	هویتش نزد پلیس معلوم است
	police U	شهربانی
	police U	اداره شهربانی
	police U	پاسبان
	police U	حفظ نظم وارامش
	police U	کردن
	police U	بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
	police U	پلیس
	police U	مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
	police U	شرطه
	division engineer U	مهندسی لشگر
	division engineer U	یکان مهندسی لشگر
	railway division U	قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
	short division U	تقسیم باختصار
	division check U	ازمایش تقسیم
	long division U	بخش یا تقسیم بزرگ
	court division U	بخش دادگاه
	procedure division U	یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
	division boards U	قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
	data division U	قسمت
	division artillery U	توپخانه لشگری
	division artillery U	توپخانه لشگر
	division line U	خط نیمه
	division line U	خط تقسیم شده
	division line U	خط چین
	grand division U	مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
	court division U	دادگاه
	division of labour U	تقسیم کار
	harmonic division U	طبقه بندی متناسب
	identification division U	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
	environment division U	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
	engineer division U	قسمت مهندسی
	grand division U	تقسیمات بزرگ طبله
	division slice U	یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
	division slice U	استعداد لشگری
	division of powers U	تفکیک قوا
	division of labor U	تقسیم کار
	frequency division U	تقسیم فرکانس
	benthic division U	قسمت بندی لایههای دریا
	cassini division U	شکاف کاسینی
	division commander U	فرمانده لشگر
	voltage division U	تقسیم یا پخش ولتاژ
	airial division U	لشگرهوارو
	airial division U	لشگر محمول هوایی
	division sign U	نماد تقسیم
	versicular division U	تقسیم به بیتهای کوچک
	Multiplication and division . U	ضرب وتقسیم (ریاضیات )
	transport division U	قسمت حمل و نقل
	air division U	لشکر هوایی
	police court U	ضابطین شهربانی
	police calls U	استمداد پلیس
	police action U	عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
	police dog U	سگ نگهبان
	police district U	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
	The police stopped me. U	پلیس جلویم را گرفت
	Please call the police.	لطفا پلیس را خبر کنید.
	police court U	دادگاه خلاف
	to register with the police U	نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
	to report to the police U	خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
	border police U	پلیس مرزبانی
	police office U	کلانتری
	police raid U	حمله ناگهانی پلیس
	police raid U	ورود ناگهانی پلیس
	frontier police U	پلیس مرزبانی
	punitive police U	نیروی شهربانی که بمحلی می فرستندو حقوق افرادبایدازاین محل داده شود
	police court U	کلانتری
	riot police U	پلیسضدآشوب
	police office U	پاسگاه پلیس
	police power U	نیروی انتظامی
	police power U	نیروی پلیس
	police power U	دادگاه پلیس
	police reporter U	خبرنگارنظامی
	police reporter U	مخبر پلیس
	prefect of police U	رئیس شهر بانی
	under police surveillance U	تحت نظر پلیس
	turn over to the police U	تحویل پلیس دادن
	the police headquaters U	اداره کل شهربانی
	the police are on his track U	شهربانی اوراتعقیب میکند
	sergeant in the police U	سرپاسبان
	police magistrate U	رئیس دادگاه لغزش
	police court U	محکمه خلاف
	police headquarters U	اداره کل شهربانی
	police constable U	پلیسباپائینتریندرجه
	Metropolitan Police U	نیرویپلیسلندن
	Police are out in force. U	نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
	police licence U	ضرورت شعری
	police dog U	سگ پلیس
	police officers U	مامور پلیس
	police officers U	پاسبان
	police officers U	افسر شهربانی
	police officers U	افسر پلیس
	the police are on his track U	مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
	police stations U	کلانتری
	police stations U	مرکز پلیس
	police stations U	ایستگاه پلیس
	police force U	نیروی انتظامی
	police force U	نیروی پلیس
	police force U	دادگاه پلیس
	police forces U	نیروی انتظامی
	secret police U	سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
	police forces U	دادگاه پلیس
	air police U	دژبان نیروی هوایی
	police station U	ایستگاه پلیس
	police states U	حکومت پلیسی
	police state U	اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
	police station U	کلانتری
	police forces U	نیروی پلیس
	police station U	مرکز پلیس
	police state U	حکومت پلیسی
	chief of police U	رئیس شهربانی
	military police U	دژبان
	police states U	اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
	division support area U	منطقه پشتیبانی لشگر
	civil court division U	بخش دادگاه مدنی
	queens bench division U	دادگاه ملکه
	wavelength division multiplexing U	روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
	division or delimitation of property U	افراز
	division support command U	فرماندهی پشتیبانی لشگر
	criminal court division U	بخش دادگاه جنایی
	frequency division multilexing U	مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
	international division of labor U	تقسیم کار بین المللی
	time division multiplexing U	انتقال چندتایی زمانی
	time division multiplexing U	تسهیم زمانی
	time division multiplex U	تسهیم زمانی
	The thief surrender himself to the police. U	سارق خود را تسلیم پلیس کرد
	armed forces police U	دژبان نیروهای مسلح
	asynchronous time division multiplexing U	تسهیم زمانی ناهمگام
	synchronous time division multiplexing U	تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
	A posse of police officers and soldiers U	یک دسته از پاسبان و سرباز
	to report somebody [to the police] for breach of the peace U	از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
	The details of the report were verified by the police. U	جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
	The police held the crowd back. U	پلیس جمعیت را عقب زد
	Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U	هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
	officer U	عضو هیات رئیسه