Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dispatch money
U
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
U
پاداش سرعت کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatch
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatch
U
روانه کردن فرستادن
dispatch
U
مخابره کردن ارسال
dispatch
U
انجام سریع
dispatch
U
کشتن شتاب
dispatch
U
پیغام
dispatch
U
توزیع امکانات
dispatch
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch
U
اعزام یکانها
dispatch
U
فرستادن
dispatch
U
کشتن
dispatch
U
قتل
dispatch
U
اعزام
dispatch
U
اعزام کردن
dispatch
U
اعزام داشتن
dispatch
U
despatch
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatch
U
ارسال کردن ارسال
dispatch
U
گسیل
dispatch
U
گسیل داشتن
dispatch
U
گسیل کردن
cargo dispatch
U
توزیعمحمولهبار
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
ems dispatch
U
پیام امس
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
ems dispatch
U
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Money for jam . Money for old rope .
U
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
U
باج سبیل
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
near with one's money
U
خسیس
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
He is in the money.
U
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
f. money
U
پول فراوان
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
near money
U
شبه پول
his money is more than can
U
پولیش بیش
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
value for money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
ارزش پول
value of money
U
ارزش پول
money
U
مسکوک ثروت
money
U
سکه
be in the money
<idiom>
U
در پول غلت خوردن
money
U
جایزه نقدی
money on d.
U
وجه امانعی
money on d.
U
پول سپرده
money
U
پول
money
اسکناس
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
ready money
U
پول فراهم شده
money on deposit
U
وجه امانی
ready money
U
پول موجود
ready money
U
پول نقد
raise money
U
جمع اوری کردن پول
quantity of money
U
مقدار پول
money making
U
پول گرد کن
raise money
U
فراهم کردن پول
money maker
U
پول گرد کردن
money list
U
لیست پرداخت حقوق
money list
U
لیست حقوق
money lender
U
پول به بهره گذار
money on deposit
U
پول سپرده
money off offer
U
فروش با تخفیف
money of account
U
پول محاسباتی
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
smart money
U
خسارت
smart money
U
پاداش زیان
short of money
U
کم پول
scant of money
U
بی پول
scant of money
U
کم پول
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
role of money
U
نقش پول
retention money
U
پول گرویی
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money
U
پول
requistion for money
U
درخواست
money lender
U
نزول خوار
money multiplier
U
ضریب بهم فزاینده پول
money matters
U
امور پولی
money making
U
پول بهم زنی
money lender
U
پول وام ده
smart money
U
مطلع
purchase money
U
قیمت جنس
neutrality of money
U
خنثی بودن پول
onother's money
U
پول دیگری
odd money
U
یک اسکناس 01 ریالی
oceans of money
U
یک دنیا پول
neutrality of money
U
بدون تاثیربودن پول
money stock
U
حجم پول در گردش
quasi money
U
شبه پول
velocity of money
U
سرعت پول
mortgage money
U
پول قرضی
mortgage money
U
پول رهنی
money worth
U
چیزی که بپول بیزرد
money worth
U
پول بها
money worth
U
بهای پول
money worth
U
برابر پول
money wage
U
مزد پولی
money stock
U
عرضه پول
money supply
U
عرضه پول
money pot
U
غلک
onother's money
U
پول شخصی دیگر
passage money
U
کرایه
purchase money
U
در CL ثمن
promotion money
U
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
money player
U
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
possession money
U
حق النسبی
possession money
U
حق الاجرا
penury of money
U
قحط پول
penury of money
U
کمیابی پول
passage money
U
معاش کردن
passage money
U
تاکردن
money pot
U
دخل
passage money
U
راه
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
passage money
U
غذا
passage money
U
خوراک
passage money
U
کرایه مسافر
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
money sink
<idiom>
U
گودال پول
[کیسه پول سوراخدار]
save money
U
پس انداز کردن
save money
U
به دقت خرج کردن
time is money
<idiom>
U
وقت طلاست
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
We divided the money among ourselves .
U
پول را بین خودمان قسمت
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
for love or money
<idiom>
U
به هر شکلی
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
He is a money -bags.
<proverb>
U
مالامال از پول است .
Time is money.
<proverb>
U
وقت طلاست .
Changing money
U
تبدیل پول و ارز
have money to burn
<idiom>
U
بی پروا خرج کردن
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
Money peters out.
U
پول کم کم تمام می شود.
I'm not made of money!
<idiom>
U
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
to be rolling in money
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
put one's money on something
<idiom>
U
بر سر چیزی شرط بستن
money for jam
<idiom>
U
پول باد آورده
money for jam
<idiom>
U
پول بی دردسر
do not coin money
<idiom>
U
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
pin money
<idiom>
U
پول خرده خرجی
money can't buy everything
<idiom>
U
پول خوشبختی نمی آورد
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
Could you lend me some money ?
U
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
to have a run for one's money
U
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to stake money on something
U
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to stink of money
U
خر پول بودن
to take eggs for money
U
خر مهره
to take eggs for money
U
را با دربرابر
to take eggs for money
U
کردن
token money
U
پول فرعی
trust money
U
پول امانی
to guzzle away one's money
U
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to game away one's money
U
درقمارپول ازدست دادن
sound money
U
پول قوی
sound money
U
پول سالم
supply of money
U
عرضه پول
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
tight money
U
کنترل پولی
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
time money
U
وام مدت دار
to change money
U
خردکردن یامبادله کردن پول
veil of money
U
حجاب پول
veil of money
U
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
He is saving his money.
U
پولهایش راجمع می کند
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
He got the money from me by a trick.
U
با حقه وکلک پول را از من گرفت
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
Count the money to see if it is right.
U
پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
To count the money .
U
پول شمردن
To be wallowing in money .
U
غرق درپول بودن
To touch someone for money.
U
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
I am pinched for money.
U
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
volume of money
U
حجم پول
wildcat money
U
پول بدون پشتوانه
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
danger money
U
مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
gate money
U
پولبلیطورودیه
To raise money.
U
پول فراهم کردن
To be a money grubber.
U
پول پرست بودن
To swindle money out of somebody.
U
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
soft money
U
پول ضعیف
cheap money
U
پول ارزان
deficient in money
U
کم پول
demand for money
U
تقاضا برای پول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com