Perdic | discharge nozzle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	discharge nozzle U	فواره تخلیه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	nozzle U	بینی
	nozzle U	پوزه دهانک
	nozzle U	فواره
	nozzle U	سر لوله اب
	nozzle U	گلوگاه
	nozzle U	لوله خرطومی
	nozzle U	دهانه
	nozzle U	شیپوره
	nozzle U	افشانک
	nozzle U	نازل
	upholstery nozzle U	برسمبل
	chocked nozzle U	خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
	pistol nozzle U	سرپیستول
	nozzle cleaners U	تمیزکنندهسرلولهآب
	con di nozzle U	نازل موتورجت با مقطع همگرا
	spray nozzle U	پیستولآبپاشی
	blast nozzle U	افشانک دم
	washer nozzle U	دهانهآبپاش
	burner nozzle U	شیپوره یاافشانک سوخت پاش
	burner nozzle U	نازل سوخت پاش
	blowing nozzle U	شیپوره دم
	pump nozzle U	سرلولهپمپ
	blast nozzle U	شیپوره دم
	hose nozzle U	سرشلنگ
	cutting nozzle	دهانه لوله برش [ابزار]
	nozzle throat U	گلوگاه نازل
	nozzle tester U	دستگاه ازمایش نازل
	nozzle efficiency U	کارایی نازل
	nozzle efficiency U	راندمان نازل
	nozzle diaphragm U	دیافراگم نازل
	nozzle contraction U	نسبت همگرایی نازل
	injector nozzle U	نازل سوخت پاش
	exhaust nozzle U	نازل خروجی
	fog nozzle U	مه پاش
	fog nozzle U	مه افشان
	main nozzle U	شیپوره یا نازل اصلی
	plug nozzle U	نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
	de leval nozzle U	نازل همگرا
	turbine nozzle U	شیپوره توربین
	supersonic nozzle U	نازل مافوق صوت
	spary nozzle U	افشانک
	secondary nozzle U	نازل ثانویه
	blowing nozzle U	مبدل
	pouring nozzle U	شیپوره ریزش
	omni axial nozzle U	نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
	variable area nozzle U	نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
	nozzle expasion ratio U	نسبت واگرایی نازل
	sand blast nozzle U	شیپوره ماسه پاشی
	nozzle guide vane U	تیغههای هادی یا راهنما
	ladder pipe nozzle U	آبپخشکنلولهاینردبانی
	discharge U	خالی کردن باتری
	discharge U	تخلیه
	discharge U	ازاد کردن
	discharge U	تبرئه
	discharge U	مفاصا تصفیه
	discharge U	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
	discharge U	پرداخت
	discharge U	برون ریزی
	discharge U	رفع اتهام
	discharge U	تخلیه بار
	discharge U	منفصل یااخراج کردن
	discharge U	ترشح کردن
	discharge U	گذر حجمی در واحگ زمان
	discharge U	دبی
	discharge U	شلیک عصبی تخلیه
	discharge U	خارج کردن
	discharge U	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
	discharge U	مرخص کردن پس دادن
	discharge U	تخلیه الکتریکی
	discharge U	بده
	discharge U	انفصال ترشح
	discharge U	اداء کردن
	discharge U	ابراء
	discharge U	خالی کردن گلوله
	discharge U	خالی کردن
	discharge U	درکردن
	discharge U	مرخص کردن
	discharge U	تادیه
	discharge U	تادیه کردن
	discharge U	اخراج تخلیه الکتریکی
	discharge U	ادا کردن دین بری الذمه کردن
	discharge U	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
	discharge U	دشارژ
	general discharge U	خاتمه خدمت
	implusive discharge U	تخلیه غیر متناوب
	glow discharge U	تخلیه تابناک
	glow discharge U	تخلیه تابنده
	internal discharge U	تخلیه داخلی
	general discharge U	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
	impulse discharge U	تخلیه ضربهای
	main discharge U	تخلیه اصلی
	honorable discharge U	ترخیص محترمانه
	honorable discharge U	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
	internal discharge U	تخلیه جزیی داخلی
	non self maintained discharge U	تخلیه وابسته
	neural discharge U	تخلیه عصبی
	lightning discharge U	تخلیه اتمسفری
	mutual discharge U	مبارات
	undulatory discharge U	تخلیه مواج
	order of discharge U	حکم تصفیه
	utilizable discharge U	بده مفید
	discharge bay U	صفحهشارژنشده
	discharge pipe U	لولهتخلیه
	discharge system U	سیستمتخلیه
	discharge tube U	مجرایتخلیه
	To dismiss (discharge) someone. U	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
	total discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
	discharge tube U	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
	undesireable discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
	to discharge of an obligation U	از دینی مبرا کردن
	order of discharge U	حکم برائت ذمه
	oscillating discharge U	تخلیه مواج
	point discharge U	تخلیه نقطهای
	rain discharge U	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
	request for discharge U	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
	residual discharge U	تخلیه مانده
	to discharge goods U	کالا را تخلیه کردن
	second townsend discharge U	تخلیه دوم تاونزند
	self maintained discharge U	تخلیه ناوابسته
	spontaneous discharge U	شلیک خودانگیخته
	surging discharge U	تخلیه نوشی
	to discharge a guarantee U	ضمانتی را ازاد کردن
	deep discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
	conditional discharge U	ازادی مشروط
	discharge hydrograph U	منحنی بده
	charge and discharge U	محل بارگیری و باراندازی
	discharge of affect U	برون ریزی هیجانی
	discharge of an obligation U	سقوط تعهد
	discharge of chips U	تخلیه براده ها
	discharge of contract U	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
	discharge of solids U	بده جامد
	sediment discharge U	بده جامد
	discharge opening U	راهگاه تخلیه
	discharge opening U	مجرای تخلیه
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	discharge recorder U	تخلیه نگار
	discharge resistance U	مقاومت تخلیه
	discharge spout U	ناودانه ی تخلیه
	discharge valve U	سوپاپ دود
	discharge head U	سر لوله
	discharge head U	ارتفاع تخلیه
	discharge gate U	دریچه تخلیه
	corollary discharge U	تخلیه تبعی
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی
	corona discharge U	تخلیه کورونا
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
	coefficient of discharge U	ضریب تخلیه
	coefficient of discharge U	ضریب جریان
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بار
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بارانداز
	discharge chute U	سرسره تخلیه
	discharge conveyor U	نوار تخلیه
	discharge currect U	جریان تخلیه
	discharge currect U	جریان دشارژ
	discharge curve U	منحنی بدههای اندازه گیری شده
	discharge end U	سمت تخلیه
	discharge end U	محل تخلیه
	discharge valve U	سوپاپ تخلیه
	discharge velocity U	سرعت تخلیه
	electrical discharge U	تخلیه برقی
	electron discharge U	تخلیه الکترونها
	electrostatic discharge U	تخلیه الکتروستاتیکی
	first townsend discharge U	تخلیه اول تاونزند
	discharge cock U	شیر تخلیه
	flood discharge U	بده طغیان
	flood discharge U	بده فزون ابی بده سیل
	average discharge U	بده میانگین
	average available discharge U	بده متوسط مفید
	average available discharge U	بده میانگینی دسترس
	anuual discharge U	بده سالانه
	absolute discharge	آزادی مطلق
	average discharge U	بده متوسط
	flaming discharge U	تخلیه مشتعل
	disruptive discharge U	تخلیه جرقهای
	electric discharge U	تخلیه الکتریکی
	dishonorable discharge U	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
	discharge without honor U	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
	brush discharge U	تخلیه جارویی
	discharge voltage U	ولتاژ دشارژ
	discharge voltage U	ولتاژ تخلیه
	discharge rate [of a pump] U	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
	abnormal glow discharge U	تخلیه تابناک نامتعارف
	discharge rate [of a pump] U	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
	discharge rate [of a pump] U	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
	compressor discharge pressure U	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
	capacitor discharge ignition U	سیستم احتراق با انرژی زیاد
	charge and discharge statements U	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
	To dismiss(sack,discharge)someone. U	کسی را جواب کردن
	After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
	charge and discharge statements U	حساب انحصار وراثت
	to discharge someone without honor [from the army] U	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
	bad conduct discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت
	bad conduct discharge U	اخراج از خدمت
	cooling water discharge U	تخلیه اب سرد
	lightning discharge current U	جریان تخلیه
	luminous discharge lamp U	لامپ تخلیه الکتریکی
	incandescent cathode discharge U	تخلیه کاتد ملتهب
	high rate discharge U	تخلیه شدید
	high frequency discharge U	تخلیه فرکانس بالا
	glow discharge lamp U	لامپ تخلیه کنتاکتی