Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
directional radar prediction
U
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar prediction
U
کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
prediction
U
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
prediction
U
محاسبه
prediction
U
پیش بینی
prediction
U
پیشگویی
prediction mechanism
U
دستگاه محاسب تیر
prediction mechanism
U
دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
prediction angle
U
زاویه حرکت پیش بینی شده هدف
prediction angle
U
زاویه سبقت
differential prediction
U
پیش بینی افتراقی
failure prediction
U
پیش بینی خرابی
fallout prediction
U
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
bi directional
U
که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
directional
U
هدایتی
directional
U
سمتی
bi directional
U
داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
bi directional
U
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
multiple differential prediction
U
پیش بینی افتراقی چند متغیری
multiple absolute prediction
U
پیش بینی چند متغیری مطلق
directional traverse
U
پیمایش سمتی
directional stability
U
پایداری سمتی
directional stability
U
پایداری جهشی
directional selectivity
U
گزینندگی جهت دار
directional reciever
U
گیرنده جهت دار
directional radio
U
رادیوی جهت دار
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
directional gyroscope
U
ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
directional antenna
U
انتن جهت دار
directional transmitter
U
فرستنده جهت دار
directional switch
U
کلید جهت دار
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
omni directional aerial
آنتنی که در هر راستایی عمل میکند
radar
U
دستگاه رادار
radar
U
رادار
radar ranging
U
تنظیم تیر به وسیله رادار
radar ranging
U
میدان رادار
radar return
U
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
radar scope
U
صفحه رادار
warning radar
U
رادار هشدار دهنده
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
radar quardship
U
نگهبانی رادار
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar operator
U
متصدی رادار
radar network
U
شبکه ی رادار
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar measurement
U
اندازه گیری رادار
radar scope
U
صفحه دید رادار
radar screen
U
صفحه تصویر رادار
radar mast
U
دکلرادار
surveillance radar
U
رادار مراقبتی
radar scan
U
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
search radar
U
رادار تجسسی
radar reflector
U
انعکاسرادار
radar unit
U
مرکزرادار
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
surveillance radar
U
رادار تجسس هدف
weather radar
U
رادارآبوهوا
radar trap
U
وسیلهسرعتسنجموتور
radar trapping
U
اختلال رادار
radar tracking
U
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trace
U
علامت رادار
radar silence
U
سکوت راداری
radar silence
U
خاموش کردن موقتی رادارها
radar screen
U
indicator position plain :syn display radar
radar man
U
متصدی رادار
acquisition radar
U
رادار هدفیابی
radar beam
U
پرتو رادار
radar beacon
U
راهنمای رادار
radar beacon
U
برج مراقبت رادار
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
radar antenna
U
انتن دار
radar altitude
U
ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar altimetry
U
ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar alimeter
U
فرازیاب رادار
doppler radar
U
رادار دوپلر
doppler radar
U
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar
U
رادار داپلر
aerial radar
U
رادار هوایی
acquisition radar
U
رادار اکتشاف هدف
acquisition radar
U
رادار هدفیاب
radar boresight
U
محوریابی رادار
radar boresight
U
تطابق خط دید رادار
radar clutter
U
منطقه کور رادار
radar location
U
موقعیت رادار
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar installation
U
تاسیسات رادار
radar imagery
U
عکاسی به وسیله امواج رادار
radar equipment
U
تجهیزات رادار
radar engineering
U
مهندسی رادار
radar echo
U
علایم روی صفحه رادار
radar clutter
U
منطقه پوشیده از دید رادار
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar comouflage
U
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar correlation
U
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar danning
U
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar countermeasures
U
پیش گیریهای ضد رادار
radar countermeasures
U
اقدامات ضد رادار
radar picket cap
U
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
surface surveillance radar
U
رادارمراقبسطحی
target detection radar
U
رادارحمایتکنندههدف
anti-radar missile
U
گلولهموشکضدرادار
air search radar
U
رادارردیابهوایی
air control radar
U
رادارکنترلهوایی
fire control radar
U
رادار کنترل اتش
sidelooking airborne radar
U
رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar
U
رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar
U
رادار جانبی
radar range mark
U
فاصله یاب راداری
sidelooking airborne radar
U
رادارجانبی
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
battery integration end radar display
U
equipment
battery integration end radar display
U
وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com