English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
device status U وضعیت دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
status U وضع اجتماعی یا قانونی
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status U مشابه 9596
status U یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status U اهمیت یا موقعیت
status U وضع
status U وضعیت
status U حالت
status U حال پایه
status U مقام
status U شان
status U پایگاه
social status U موقعیت اجتماعی
social status U پایگاه اجتماعی
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active status U خط مشی فعال توپخانه
professional status U پایگاه حرفهای
personnel status U وضع افراد
personnel status U وضعیت پرسنلی
achieved status U پایگاه اکتسابی
socioeconomic status U پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status board U تابلوی وضعیت
status board U تابلو وضعیت
status code U رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status map U نقشه وضعیت نما
status of limitations U قانون مرورزمان
personal status U احوال شخصیه
nonpay status U وضعیت قطع حقوق
class status U پایگاه طبقهای
control status U وضعیت کنترلی
control status U وضعیت کنترل اتش
duty status U وضعیت خدمتی
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
financial status U وضع مالی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
high status U بلندپایه
inactive status U حالت انتساب
inactive status U وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status U خط مشی خاموش
low status U دون پایه
maintenance status U وضعیت نگهداری
mental status U وضع روانی
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
status symbols U نماد منزلت
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
marital status U وضع تاهل
status quo U وضع کنونی وضع موجود
status quo U وضع فعلی
status symbols U نشانهی شان و اعتبار
status symbols U علامت مقام
status symbol U نشانهی شان و اعتبار
status symbol U علامت مقام
status register U ثبات وضعیت
status report U گزارش وضعیت
status word U کلمه وضعیت نما
status quo U وضع موجود
status symbol U نماد منزلت
status quo U وضع کنونی حالت طبیعی
civil status office U دفتر سجل و احوال
key status indicator U نشانگر وضعیت کلید
equal status persons U افراد همپایه
channel status word U کلمه وضعیت مجرا
citizenship [status of a citizen] U ملیت [حقوق] [سیاست]
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
program status word U کلمه وضیت برنامه
program status word U کلمه وضعیت برنامه
It is not much of a reputation (status symbol) for one. U اینهم برای آدم شهرت نشد
Status . Position and rank. U مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
two sided disk status U اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
status quo ante bellum U حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device U چاشنی
I/O device U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device name U نام دستگاه
device U که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device U وسیله جانبی
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device U عامل
device U حیله
device U CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device U مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device U دستگاه
device U ماشین یا وسیله کارا
device U لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device U وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device U اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device U PRN برای پورت چاپگر
device U کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device U ابزار
device U روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device U خارضامن
device U وسیله
device U اسباب
device U شعار دستگاه
device U ضامن
device U فزاره
device U اپارات
device U تجهیزات
device U اختراع
device U تمهید
device U شیوه
device U دستگاه اسباب وسیله
device U الت
send only device U دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
pointing device U وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
sighting device U وسیله نشانه روی
sighting device U دوربین دستگاه نشانه روی
antifriction device U وسیله ضد اصطکاک
active device U دستگاه کنشی
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
safety device U خارضامن
point device U بی عیب
pointing device U دستگاه اشاره گر
pressure device U ماسوره فشاری
pressure device U عامل فشاری مین
analog device U دستگاه انالوگ
point device U کاملا راست
point device U بسیار درست
picking device U دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
anticountermining device U وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
analog device U دستگاه قیاسی
pull device U ماسوره کشش مین
pull device U عامل کششی
safety device U دستگاه ضامن
safety device U ضامن
sequential device U دستگاه ترتیبی
active device U دستگاه فعال
spooling device U وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
timing device U وسیله
timing device U ساعتی
So dont try to device yourself . U سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone . U کسی را گول زدن
illuminating device U تجهیزات روشنایی
physical device U ابزار مادی
military device U اسباب ارتشی
warning device U وسیلههشدار
locking device U ابزار
synchronous device U دستگاه همزمان
storage device U دستگاه انباره
overcurrent device U دستگاه حفافت
storage device U دستگاه انبارش
storage device U دستگاه ذخیره
storage device U دستگاه ذخیره سازی
storage device U انباره
fastening device U پوچگیره
switching device U تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device U دستگاه سمبلیک
synchronous device U دستگاه همگام
lifting device U ابزار بالا بر
device independence U مستقل از دستگاه
binary device U دستگاه دو حالته
clamping device U وسایل قید و بست
firing device U ماسوره مین
firing device U عامل منفجرکننده
firing device U ماسوره
bending device U کج گیر
electroreceptive device U وسیله برقی
gripping device U متعلقات گیره و بست
device number U شماره دستگاه
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
audio device U دستگاه سمعی
auctioneering device U وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
device driver U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
asynchronous device U دستگاه غیرهمزمان
bistable device U دستگاه دوپایا
dedicated device U دستگاه اختصاصی
device cluster U گروه دستگاه
device independence U استقلال دستگاه
ignition device U وسیله احتراق
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device flag U پرچم دستگاه
device driver U برنامه راه اندازی دستگاه
device driver U محرک دستگاه
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
discrete device U دستگاه گسسته
device dependent U وابسته به دستگاه
device code U کد دستگاه
display device U دستگاه نمایش
drawing device U دستگاه ترسیمه
dressing device U دستگاه مستقیم کنی
input device U دستگاه ورودی
antiwatching device U ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
overload device U فیوز گرمایی
mapping device U دستگاه نگاشت
microcoding device U دستگاه ریزبرنامه نویسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com