English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
development budget U بودجه عمرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
budget U بودجه
budget U اعتبار
budget U حساب درامد وخرج
budget process U فرایند بودجه
budget execution U اجرای بودجه
budget estimates U براوردهای بودجهای
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget constaint U محدودیت بودجهای
budget constraint U محدودیت بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budget cycle U گردش بودجه
budget cycle U مراحل بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
budget deficit U کسری بودجه
budget deficit U کسر بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
financial budget U بودجه مالی
budget expenditures U مخارج بودجه
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
cash budget U بودجه نقدی
family budget U بودجه خانوار
family budget U بودجه خانواده
current budget U بودجه جاری
current budget U بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
cyclical budget U بودجه ادواری
capital budget U بودجه تاسیساتی
capital budget U بودجه سرمایهای
budget surplus U اضافه بودجه
budget item U اقلام نقدی
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
budget line U خط بودجه
budget period U دوره بودجه
budget period U زمان بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget surplus U مازاد بودجه
cyclical budget U بودجه دورانی
budget ceiling U سقف بودجه
budget classification U طبقه بندی بودجه
operating budget U بودجه عملیاتی
operating budget U بودجه بهره برداری
preliminary budget U بودجه مقدماتی
program budget U بودجه برنامهای
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
national budget U بودجه ملی
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
unified budget U بودجه واحد
variable budget U بودجه متغیر
budget account حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
preliminary budget U بودجه ابتدائی
municipal budget U بودجه شهرداری
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
budget bureau U دفتر بودجه
budget balance U توازن بودجه
budget balance U تعادل بودجه
fixed budget U بودجه ثابت
flexible budget U بودجه متغیر
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
government budget U بودجه دولت
state budget U بودجه دولت
household budget U بودجه خانوار
administrative budget U بودجه اداری
annual budget U بودجه سالانه
balanced budget U بودجه متوازن
command budget estimate U براوردبودجه
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
command budget estimate U براورد بودجه یکان
budget forecasting model U مدل پیشگویی بودجهای
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
well development U توسعه و شستشوی چاه
self development U پیشرفت نفس خود پیش برد
under development U دردست توسعه
self development U توسعه نفس
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development U توسعه
development U گسترش
development U پیشرفت
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U تکامل یافتن
development U رشد پیشرفت
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development U بسط
development U ترقی نمو
development U فهور
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development U ایجاد
development U رشد
development U کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development U مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
research and development U تحقیق و توسعه
phasess of development U مراحل توسعه
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
pattern of development U الگوی توسعه
top down development U توسعه از بالا به پایین
sexual development U رشد جنسی
development plan U برنامه توسعه
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
uneven development U توسعه نامتوازن
housing development U محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
technical development U توسعه فنی
software development U توسعه نرم افزاری
regional development U توسعه ناحیهای
regional development U توسعه منطقهای
recent development U فهورتازه
recent development U بسط جدید
recent development U بسط تازه
research and development U تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
rural development U توسعه روستائی
social development U توسعه اجتماعی
pole of development U قطب توسعه
curriculum development U برنامه ریزی درسی
development system U سیستم توسعه یافته
development time U زمان توسعه
development tools U ابزار توسعه
eco development U بوم گسترش
eco development U بوم گسترد
economic development U توسعه اقتصادی
ecosystem development U گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
combat development U توسعه رزمی
child development U رشد کودک
development policy U سیاست توسعه
development planning U برنامه ریزی توسعه
development bank U بانک توسعه
cultural development U توسعه فرهنگی
development cost U هزینه توسعه در تولیدمحصول
development countries U کشورهای قابل توسعه
development order U دستور ساخت اماد
development order U دستوربهبود اماد
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
flank development U گسترش جناحی
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
land development U احیای اراضی
internal development U توسعه داخلی
internal development U رشد داخلی
historical development U سیر تاریخی
historical development U توسعه تاریخی
manpower development U پرورش نیروی انسانی
mental development U رشد ذهنی
bank development U گسترش شبکه بانکی
base development U تهیه پایگاه
force development U برنامه تشکیل یکانها
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
base development U ساختن پایگاه
motor development U رشد حرکتی
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
program development tools U ابزار توسعه برنامه
program development cycle U چرخه ایجاد برنامه
anti development policy U سیاست ضد توسعه
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
spike [in a curve/development etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
microcomputer development system U سیستم توسعه ریزکامپیوتر
bayley scale of infant development U مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale U رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com