English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detail flowchart U نمودار جزئیات گردش برنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart U دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
flowchart U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart U نمودار گردشی روندنمایی
flowchart U فلوچارت
flowchart U ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flowchart U شرح فرآیند
flowchart U کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
flowchart U نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
flowchart U روندنما
flowchart U نمودار گردش کار
flowchart U شمای عملیاتی
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
system flowchart U نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
structured flowchart U نمودار گردش کار ساخت یافته
program flowchart U نمودارگردشی برنامه
program flowchart U نمودارگردش کار برنامه
program flowchart U روند نمای برنامه
systems flowchart U روندنمای سیستم
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
flowchart symbol U نماد نمودار گردشی
automated flowchart U ترسیم نمودار به صورت خودکار
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
in detail U بتفضیل جزء جزء
in detail U مفصلا دسته دسته
to detail something U چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
detail U فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detail U ریزه کاری
detail U جزئی از اثر
detail U مشروح شرح جزئیات
detail U شرح کامل
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail U بیگاری
detail U بیگاری گرفتن
detail U بتفصیل شرح دادن
detail U شرح دادن
detail U حساب ریز
detail U اقلام ریز
detail U جزئیات تفاصیل
detail U تفصیل
detail U یات
detail U یات و مسیر یابی
detail U جزئیات
detail U یات را بیان کردن
detail U بخش کوچکی از یک شرح
detail U جزء
small detail U جزء کوچک
In the minutest detail . U موبه مو ( دقیقا" )
in the minutest detail <idiom> U مو به مو [با جزییات کامل]
To explain something in detail . U چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
in great detail U با جزئیات مفصل
rare detail U جزء کمیاب
pit detail U کمک مربی تیراندازی
large detail U جزء بزرگ
image detail U جزئیات تصویرتلویزیون
image detail U جزء تصویر
detail file U پرونده جزئیات
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
detail drawing U رسم جزئیات
detail drawing U رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing U نقشه ریزه کاری
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
detail diagram U نمودار جزئیات
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
anchor detail U تیم لنگر
anchor detail U بیگاری لنگر
detail file U فایل جزئیات
detail printing U چاپ جزئیات
detail part U قسمت مفصل
detail part U قسمت مشروح نامه یا مقاله
detail officer U افسر مسئول گروه بیگاری
detail officer U افسر کارگزینی
detail officer U افسر مشاغل
detail group U دسته ماموربیگاری
detail group U قسمت بیگاری
detail view U نمای فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com