English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shock wave U موج ضربت
shock wave U موج ضربهای
shock wave U موج ضربه
shock wave U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
oblique shock wave U موج ضربهای مایل
normal shock wave U موج ضربهای عمود
detached U منفصل
detached U غیر ذیعلاقه
detached U گسلیده
detached U جدا
detached U ستون مستقل
detached U ستون مجزا
detached affect U انفعال گسلیده
detached mind U فکر یا روح بی طرف
detached unit U یکان جدا شده
detached unit U یکان مامورشده
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
small detached house U خانهتکیکوچک
semi-detached houses U خانههاییکشکلبادیوارمشترک
large detached house U خانهویلایی
shock U توده کردن
shock U خرمن
shock U توده
shock U تکان
shock U هول
shock U هراس ناگهانی
shock U لطمه
shock U تصادم تلاطم
shock U ضربت سخت
shock U تشنج سخت
shock U خرمن کردن
shock U تکان سخت خوردن
shock U ضربت
shock U صدمه ضربت
shock U تصادم
shock U حمله غافلگیرانه
shock U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock U ضربه تکان
shock U هول وهراس پیدا کردن
shock U دچارهراس سخت شدن
shock U سراسیمه کردن
shock U تکان دادن
shock U ترساندن
shock U ضربه
shock U شوک
shock U حمله عصبی
shock U ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shock U صدمه
shock inducer U دستگاه ضربه زن
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
shock head U دارای موی فراوان
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock head U انبوه گیسو
shock hazard U خطر تماس
shock troops U واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shock point U نقطه ایجاد زلزله
shock proof U ضد ضربه
shock troops U گروه تهاجمی
shock troops U گروه حمله
shock troops U یکان ضربت
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
to sustain a shock U ضربت خوردن وپایداری کردن
culture shock U ضربهی فرهنگی
culture shock U کوبهی فرهنگی
shock concrete U بتن ضرب دیده
shock concrete U بتن ضربهای
shock waves U موج ضربت
shock waves U موج ضربه
shock waves U موج ضربهای
electric shock U ضربه برقی
electric shock U شوک الکتریکی
color shock U ضربه رنگ
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
electroconvulsive shock U ضربه برقی تشنج اور
future shock U اضطراب دگرگونی
shock excitation U تحریک ضربهای
to sustain a shock U تکان خوردن ونیفتادن
shock action U عمل غافلگیری
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل شوک
shock tactics U انجام کاریباسرعتوباخشونت
shock therapy U درمان با ضربه برقی
shock absorber U کمک فنر
shock absorbers U ضربه گیر
shock absorber U ضربه پذیر
shock absorbers U ضربه پذیر
shock absorbers U کمک فنر
shock absorbers U تکانگیر
shock absorber U ضربه گیر
shock absorber U تکانگیر
shell shock U روان رنجوری جنگ
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U روان رنجوری جنگ
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
hydraulic shock absorber U کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic shock absorber U ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic shock absorber U ضربه گیر روغنی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
to wave away U باشاره دست بیرون کردن
wave off U به زمین ساییده شدن هواپیما
wave U خیزاب
wave off U فرود همراه با سایش
To wave at someone. U به کسی دست تکان دادن
wave U موج زدن
wave U موج رادیویی
wave U موج
wave U هیجان
wave U موجی بودن موج زدن
new wave U نیوویو
the wave U دریا
wave U فر موی سر دست تکان دادن
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
to wave farewell U باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
travelling wave U موج سیار
the wave heaves U خیزاب بلندمیشودومیافتد
transient wave U موج سیار
transient wave U امواج سیار
wander wave U موج سیار
wander wave U امواج سیار
transversal wave U موج عرضی
transverse wave U موج عرضی
traveling wave U موج رونده
wave train U قطار موج
stationary wave U موج ساکن
sky wave U امواج اسمانی
sky wave U موج یونکرهای
wave height U ارتفاعموج
sinusoidal wave U موج سینوسی
sine wave U موج سینوسی
sound wave U موج صوتی
sky wave U موج فضایی
square wave U موج چهار گوش
square wave U موج مربعی
stationary wave U موج ایستاده
standing wave U موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
standing wave U موج ساکن
standing wave U موج ایستاده
square wave U باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square wave U موج مربع
ultrashort wave U موج خیلی کوتاه
wave mecanics U مکانیک موجی
wave trap U موج ربا
wave radiation U تابش موج
wave propagation U حرکت موج
wave propagation U انتشار موج
wave pressure U فشار حاصل از موج
wave period U زمان تناوب امواج دریا
wave parameter U پارامتر موج
wave of excitation U موج تهییج
wave number U عدد موج
wave motion U انتشار موج
wave trough U نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
wave vector U بردار موج
to wave one's handkerchief U دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
wave wall U دیوارموج
wave clip U گیرهفر
wave base U سطحموج
translation wave U موجبرگردان
seismic wave U ارتعاشاتزمینلرزه
wind wave U موج باد
wind wave U خیز اب ناشی از باد
wind wave U موج ناشی از باد
wave winding U سیم پیچ موجدار
wave motion U حرکت موج
wave motion U حرکت موجی
impluse wave U موج ضربهای
wave form U شکل موج
wave equation U معادله موج
wave drag U پسای موج
wave velocity U سرعت موج
wave speed U سرعت موج
wave celerity U سرعت موج
wave bands U باندهای موج
wave band U باند موج
wave band U دسته امواج رادیو
wave amplitude U دامنه موج
WAVE file U روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave frequency U بسامد موج
wave length U طول موج
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
wave guide U موجبر
wave guide U هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
wave function U تابع موجی
wave front U جبهه موج
wave front U جبهه امواج رادیویی
velocity of a wave U سرعت پخش موج
sound wave U صوت
hybrid wave U موج مرکب
figer wave U فرانگشتی
electron wave U موج الکترونی
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
electric wave U موج الکتریکی
diffracted wave U موج پراشیده
density wave U موج چگالی
de broglie wave U موج دوبروی
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
damped wave U موج میرنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com