English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
deployment U ارایشات
deployment U تفرقه گسترش
deployment U قرارگیری قشون یانیرو
deployment U گسترش
deployment U به کاربردن نیرو تفرقه
deployment U موضع صف ارایی
deployment U ارایش قشون
line of deployment U خط گسترش
full deployment U تبدیلستونبهصفکامل
prompt deployment U گسترش فوری
deployment diagram U طرح گسترش
deployment diagram U دیاگرام گسترش
prompt deployment U گسترش مناسب
East reflector deployment U تبدیلستونبهصفمنعکسکنندهشرقی
solar array deployment U گسترشنظمشمسی
self operating U خود کار
operating U عملیاتی
operating U عامل
operating manual U دستورالعمل
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating personnel U پرسنل فعال
operating panel U تابلوی عملکرد
operating manual U دستور کار
operating loss U زیان عملیاتی
operating handle U دستگیره عامل
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره راه اندازی
operating instruction U مقررات کار
operating instruction U دستور کار
operating key کلید گزینش
operating level U سطح فعالیت
operating lever U اهرم عملکرد
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating lever U اهرم گرداننده
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating point U نقطه کار
operating profit U سود عملیاتی
operating profit U سود ناخالص
operating temperature U درجه حرارت کار
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating staff U متصدیان
operating stand U اطاق هدایت
operating weight U وزن عملیاتی
operating voltage U ولتاژ کار
operating temperature U دمای عملیاتی
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating speed U سرعت عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating program U برنامه اجرایی
operating program U برنامه عملیات
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating signal U سیگنال دستگاه
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating supplies U مواد کمکی
field operating U عمل کننده در صحرا
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency U قسمت اجرایی
operating agency U شعبه عامل
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
operating system/ U سیستم عامل دو
machine operating U عملکرد ماشین
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
operating systems U سیستم عامل
operating system U سیستم عامل
operating rooms U اطاق عمل
operating rooms U جایگاه عمل
operating room U اطاق عمل
operating room U جایگاه عمل
operating bridge U پل کارگاهی
operating rod U میلهعملیات
operating conditions U رژیم
operating cost U هزینه عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating cost U مخارج عملیاتی
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating condition U رژیم
operating budget U بودجه بهره برداری
operating floor U عملیاتزمین
operating capital U سرمایه در گردش
operating dam U سدعملیاتی
operating cord U نختنظیم
operating budget U بودجه عملیاتی
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
network operating system U سیستم عامل شبکه
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
goest operating system U سیستم عامل مهمان
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
disk operating system U سیستم عامل گردهای
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
tape operating system U سیستم عامل نوار
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
host operating system U سیستم عامل میزبان
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
third base U موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
first base U اولینپایگاه
sub base U زیر بستر
base course U قشر لعاب
to base one self U تکیه کردن
to base one self U اعتماد کردن
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
second base U دومینپایگاه
base 0 U پایه 01
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
base 0 U decimal
base course U لایه شالوده
r base U ار- بیس
sub base U زیر قشر
base course U لایه اساس قشر اساس
base course U قشر پی راه
loctal base U لامپ قفلی
inorganic base U باز غیر الی
knowledge base U پایگاه معلومات
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge base U پایگاه اگاهی
defense base U پایگاه دفاعی
lewis base U باز لوویس
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
loktal base U لامپ قفلی
mobilization base U مبنای بسیج
swivel base U پایهگردنده
magneto base U پایه مگنت
telescope base U پایهتلسکوپ
wave base U سطحموج
inorganic base U باز معدنی
defense base U پایگاه پدافندی
filbert base U پایگاه دروغین
floating base U پایگاه شناور دریایی
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
filbert base U پایگاه فریبنده
fox base+ U فاکس بیس پلاس
Attic base U پایه ی آتنی
base-court U حیات بیرونی
fuse base U پایه ی فیوز
It is base on a precedent. U مسبوق به سابقه است
hard base U سکوی پرتاب مستحکم
hard base U سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base U باز سختbaseball
base of a triangle U قاعده [مثلثی] [ریاضی]
Asiatic base U پایه یونی [آسیایی]
monetary base U مبنای پولی
monetary base U پایه پولی
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
stanchion base U زیرستون
single base U تک مادهای
tax base U مبنای مالیاتی
tax base U ماخذ مالیات
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
time base U مبدا زمانی
software base U مبنای نرم افزار
soft base U باز نرم
polyacidic base U باز چند اسیدی
prisoners base U بازی گرگم بهوا
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
pseudo base U شبه باز
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
schiff base U باز شیف
sight base U پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
single base U باروت یک حبهای
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
base of splat U پایهپشتصندلی
recharging base U بخشتغذیه
sinister base U منحنیانتهایی
octal base U هشت پایهای
number base U پایه عدد
number base U عدد پایه
number base U مبنای عددی
sprung base U تشکفنری
naval base U پایگاه دریایی
pin base U پایهمیله
magazine base U محلانبارخشاب
bracket base U پایهقلاب
centre base U ستونمرکزی
concrete base U پایهیبتونی
dexter base U پایهراستی
fixed base U پایهثابت
hardwood base U پایهسختچوبی
lamp base U پایهلامپ
polyacid base U باز چند اسیدی
base development U ساختن پایگاه
base level U تهتراز
base line U خط پایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com