English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand schedule U جدول تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
Other Matches
schedule U برنامه زمان بندی
schedule U برنامه اجرائی
schedule U زمان بندی کردن
schedule U برنامه زمانی
schedule U برنامه ریزی کردن
schedule U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule U برنامه
schedule U صورت فهرست
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
fi schedule U برنامه فاصلهای ثابت
fr schedule U برنامه نسبتی ثابت
schedule U زمانبندی
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ریز برنامه
schedule U فهرست راهنمای قانون
schedule U در برنامه منظورکردن
schedule U برنامه زمان بندی فهرست
schedule U جدول
schedule U فرانما
vr schedule U برنامه نسبتی متغیر
vi schedule U برنامه فاصلهای متغیر
schedule U دربرنامه گذاردن
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
assault schedule U برنامه هجوم
schedule date U موعد طبق برنامه
indifference schedule U جدول بی تفاوتی
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
schedule of fires U برنامه اتشها
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
schedule of targets U برنامه اماجها
schedule of targets U برنامه هدفها
ratio schedule U مقیاس نسبتی
rating schedule U مقیاس درجه بندی
project schedule U زمان بندی پروژه
consumption schedule U جدول مصرف
interval schedule U برنامه فاصلهای
shift schedule U برنامه شیفت کاری
time schedule U برنامه زمانی
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
maintenance schedule U برنامه نگهداشت
shift schedule U برنامه زمان کاری
schedule report U گزارش زمانبندی شده
schedule maintenance U نگهداشت زمان بندی شده
subject schedule U برنامه جزء جزء
supply schedule U جدول عرضه
tariff schedule U جدول تعرفه
work schedule U برنامه کار
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
schedule of fires U برنامه ساعتی اتشها
subject schedule U برنامه موضوعی
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
employment schedule U برنامه استفاده از ناو
shift schedule U برنامه نوبت کاری
variable interval schedule U برنامه فاصلهای متغیر
fixed ratio schedule U برنامه نسبتی ثابت
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
variable ratio schedule U برنامه نسبتی متغیر
edward's personal preference schedule U مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
demand U خواستارشدن
demand U نیاز
on demand U بنا به تقاضا
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
on demand U عندالمطالبه
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
to be in demand U طالب داشتن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه
demand U تقاضای خرید کالا
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U درخواست مطالبه
demand U خواست
demand U تقاضا
demand U مطالبه کردن
demand U نیاز
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U طلب
demand U تقاضا کردن
demand U نیاز احتیاج
demand U درخواست
demand U درخواست کردن
measurement of demand U تخمین تقاضا
national demand U تقاضای ملی
offer and demand U عرضه و تقاضا
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
quantity of demand U مقدار تقاضا
maximum demand U بار حداکثر
joint demand U تقاضای مشترک
demand accommodation U تعدیل درخواستها
law of demand U قانون تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار پیک
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
peak demand U حداکثر تقاضا
peak demand U بیشترین تقاضا
information on demand U اطلاعات با تقاضا
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
total demand U تقاضای کل
elastic demand U تقاضای کشش دار
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
change in demand U تغییر تقاضا
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
aggregate demand U تقاضای کل
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
supply and demand U عرضه و تقاضا
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
demand surface U میزان تقاضا
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
derived demand U تقاضای مشتق شده
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand elasticity U کشش تقاضا
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand deposit U سپرده جاری
demand pattern U الگوی تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
excess demand U تقاضای بیش از حد
elasticity of demand U کشش تقاضا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
demand surface U سطح تقاضا
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
demand side U طرف تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand side U ستون تقاضا
effective demand U تقاضای موثر
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand U تقاضای با کشش
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
elastic demand U حساس
demand shift U تغییر تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
demand note U سفته
demand curve U منحنی تقاضا
demand note U مطالبه نامه
demand meter U تقاضاسنج
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand for payment U تقاضای پرداخت
money demand U تقاضا برای پول
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand code U رمز درخواست
demand for money U تقاضا برای پول
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
inelastic demand U تقاضای بی کشش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
demand note U چک تمسک
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U فزونی تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
factor demand U تقاضای عوامل
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
final demand U تقاضای نهائی
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
pressure demand regulator U رگولاتورتنظیمفشار
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
maximum power demand U مصرف حداکثر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com