Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be in demand
U
طالب داشتن
on demand
U
عندالمطالبه
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
on demand
U
بنا به تقاضا
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand
U
احتیاج
demand
U
نیاز
demand
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
مطالبه
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
demand
U
نیاز احتیاج
demand
U
درخواست
demand
U
تقاضا کردن
demand
U
درخواست کردن
demand
U
درخواست مطالبه
demand
U
خواست
demand
U
طلب
demand
U
تقاضا
demand
U
مطالبه کردن
demand
U
نیاز
demand
U
خواستارشدن
demand
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
U
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand factors
U
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand factors
U
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
effective demand
U
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand side
U
ستون تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
effective demand
U
تقاضای موثر
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand note
U
چک تمسک
demand note
U
سفته
demand note
U
مطالبه نامه
money demand
U
تقاضا برای پول
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
demand meter
U
تقاضاسنج
demand management
U
مدیریت تقاضا
demand paging
U
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
demand pattern
U
الگوی تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
demand factors
U
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand for money
U
تقاضا برای پول
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
demand function
U
تابع تقاضا
elastic demand
U
تقاضای با کشش
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
national demand
U
تقاضای ملی
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum demand
U
بار پیک
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand
U
تقاضای مشترک
law of demand
U
قانون تقاضا
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
market demand
U
تقاضای بازار
maximum demand
U
پیک بار
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
replacement demand
U
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
energy demand
U
مطالبه انرژی
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
final demand
U
تقاضای نهائی
elastic demand
U
تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand
U
حساس
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand
U
درخواست مازاد
to meet a demand
U
تقاضایی را براوردن
total demand
U
تقاضای کل
financed demand
U
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
factor demand
U
تقاضای عوامل
excess demand
U
فزونی تقاضا
elastic demand
U
تقاضای کشش دار
demand deposit
U
سپرده جاری
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
composite demand
U
تقاضای مرکب
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
complementary demand
U
تقاضای مکمل
aggregate demand
U
تقاضای کل
To demand ones right. To get ones due.
U
حق کسی را خواستن ( گرفتن )
change in demand
U
تغییر تقاضا
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
we demand p in our contract
U
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
demand accommodation
U
تعدیل درخواستها
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
demand code
U
رمز درخواست
demand code
U
شماره رمزبرگ درخواست
demand curve
U
منحنی تقاضا
demand accommodation
U
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand deposit
U
سپرده دیداری
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
marginal demand price
U
قیمت تقاضای نهائی
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
arc elasticity of demand
U
= Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
speculative demand for money
U
تقاضای سفته بازی برای پول
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter
U
تقاضاسنج
maximum demand indicator
U
کنتور بار پیک
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
market demand schedule
U
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
transaction demand for money
U
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
precautionary demand for money
U
تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
arc elasticity of demand
U
*
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
arc elasticity of demand
U
/
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
demand oriented pricing
U
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
cross elasticity of demand
U
*
cross elasticity of demand
U
= Eab
income elasticity of demand
U
کشش
individual demand schedule
U
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
pressure demand regulator
U
رگولاتورتنظیمفشار
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
infinitely elastic demand curve
U
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
demand versus quantity demanded
U
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
theory of effective demand determination
U
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
frequency
U
تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency
U
فراوانی تردد
frequency
U
تواتر
frequency
U
فرکانس تناوب
frequency
U
کثرت وقوع
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
تکرار
frequency
U
بسامد
frequency
U
فراوانی
frequency
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency
U
فرکانس
very high frequency
U
فرکانس خیلی زیاد
impluse frequency
U
فرکانس ضربان
impluse frequency
U
فرکانس پولز
intermediate frequency
U
فرکانس میانه
impluse frequency
U
فرکانس پالس
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
vibrational frequency
U
بسامد ارتعاش
video frequency
U
بسامد ویدئو
instantaneous frequency
U
مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com