English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
market demand U تقاضای بازار
supply and demand U عرضه و تقاضا
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
aggregate market supply U عرضه کل بازار
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U عندالمطالبه
demand U احتیاج
on demand U بنا به تقاضا
to be in demand U طالب داشتن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand U نیاز
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U خواستارشدن
demand U مطالبه
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U تقاضا
demand U درخواست کردن
demand U تقاضا کردن
demand U نیاز احتیاج
demand U خواست
demand U تقاضای خرید کالا
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U درخواست مطالبه
demand U طلب
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U مطالبه کردن
demand U نیاز
demand U درخواست
market U محل داد وستد
market value U در بازار قیمت بازار
market U مرکزتجارت
market U بازار
market U فروختن
market U در بازار دادوستد کردن
market U بازار فروش [اقتصاد]
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value U قیمت بازار
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
market U به بازار عرضه کردن
market U درمعرض فروش قرار دادن
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
down-market U رجوع شود به downscale
market value U ارزش بازاری
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market value U ارزش
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
peak demand U حداکثر تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
peak demand U بیشترین تقاضا
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
complementary demand U تقاضای مکمل
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
quantity of demand U مقدار تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
national demand U تقاضای ملی
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand curve U منحنی تقاضا
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده جاری
demand elasticity U کشش تقاضا
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
maximum demand U بار حداکثر
demand code U رمز درخواست
demand accommodation U تعدیل درخواستها
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار پیک
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand for money U تقاضا برای پول
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
elasticity of demand U کشش تقاضا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand U حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای با کشش
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
effective demand U تقاضای موثر
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
derived demand U تقاضای مشتق شده
demand shift U تغییر تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
excess demand U تقاضای بیش از حد
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
law of demand U قانون تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
final demand U تقاضای نهائی
factor demand U تقاضای عوامل
excess demand U فزونی تقاضا
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand note U چک تمسک
demand note U سفته
demand note U مطالبه نامه
demand meter U تقاضاسنج
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand for payment U تقاضای پرداخت
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand shift U انتقال تقاضا
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
money demand U تقاضا برای پول
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
inelastic demand U تقاضای بی کشش
aggregate demand U تقاضای کل
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
total demand U تقاضای کل
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
information on demand U اطلاعات با تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
supply U تدارکات
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply U اماده کردن
supply U ذخیره
supply U تهیه
supply U تحویل دادن تغذیه کردن
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply U اماده
supply U تامین کردن
supply U تحویل دادن
supply U ذخیره کردن
supply U بدل
supply U تدارکات ملزومات
supply U رساندن
supply U تدارک کردن
supply U تکمیل کردن
supply U تحویل ذخیره
supply U موجودی جایگیرموقتی
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
can you supply our wants? U ایا شما میتوانید نیازمندیهای ما را رفع نمایید
supply U تدارک دیدن
supply U عرضه داشتن
supply U تولید کردن
supply U موجودی لزوم
supply U رساندن دادن به
supply U تهیه کردن
supply U فراورده
supply U منبع
supply U اذوقه
supply U عرضه
supply and d. U عرضه وتقاضا
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal U سنجش بازار
market forces U عوامل موثردر بازار
market channels U مجاری توزیع
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
loan market U بازار وام
market survey U بررسی بازار
market risk U خطر بازار
market segmentation U تقسیم بازار
labor market U بازار کار
Common Market U بلژیک
market equilibrium U تعادل بازار
market failure U ناتوانی بازار
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market oriented U در جهت بازار
market oriented U بازاری
market opportunity U فرصت بازار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com