English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deferred share U سهام موجل
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
deferred U مدت دار
deferred U معوق
deferred U عقب افتاده
deferred U موجل
to be deferred U پس افتادن
to be deferred U عقب افتادن
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
deferred dower U مهر موجل
deferred dobit U تعویق در پرداخت هزینه
deferred dobit U پیش پرداخت هزینه
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
deferred dividened U سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
deferred credits U اعتبارات سالهای محاسباتی
deferred address یک آدرس غیر مستقیم
deferred charges U هزینههای انتقالی
deferred addressing U آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
deferred charges U پیش پرداخت هزینه
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
deferred gratification U کامروایی معوق
deferred income U درامدهای انتقالی
deferred income U پیش دریافت درامد
deferred reaction U واکنش معوق
deferred payment U پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت مدت دار
deferred payment U پرداخت معوق
deferred credits U درامد پس افتاده
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
deferred liability U دیون بلند مدت
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
deferred liability U دیون دراز مدت
deferred printing U خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
deferred payment credit U اعتبار برای پرداختهای معوق
to share out U تقسیم کردن
to share out U بخش کردن
share-out U سهمبندیشده
What about my share? U پس حق من چه شد ؟
share [in] U شرکت [سهم] [در]
share U توسط کاربران دیگر شبکه است
share U حصه
share U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share U دانگ
share U شرکت داشتن در سهم بردن
share U تقسیم کردن
share U فرض
share U بخش
share U بهره قسمت
share U بخش کردن
share U سهم بردن
share U تسهیم کردن
share U قیچی کردن
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share U سهم
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U دایرکتوری
share U باس مورد استفاده
share U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share list U صورت بهای سهام شرکتها
share of inheritance U سهم الارث
share in cash U سهم نقدی
lion's share U همهی چیزی
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
undivided share U حصه مشاع
wage share U سهم مزد
lion's share U بخش عمده
lion's share U بزرگترین سهم
lion's share U تمام
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
time-share U استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
This is your share ( portion ) . U این قسمت ( سهم) شماست
share holding U سرمایه گذاری در سهام
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
non registered share U سهم بی نام
non cash share U سهم غیر نقدی
market share U سهم بازار
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
share warrant U گواهینامه سهام
earnings per share U درامد هر سهم
bearer share U سهم بی نام
apple share U اپل شر
appointed share U سهم مفروز
appointed share U حصه مفروز
capital share U سهم سرمایهای
ordinary share U سهام عادی
ordinary share U سهام معمولی
share certificate U گواهی مالکیت سهام
share cropper U زارع
registered share U سهم با نام
share cropper U مستاجر
privileged share U سهم ممتاز
share cropper U زارع سهم گیر
share holder U سهامدار
break in share prices U کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
fixed share of an heir U فرض در ارث
We didnt get a share (acut). U به ما چیزی نرسید
One-hundred Share Index U شاخصقیمتهایسهام
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com