Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
to be deferred
U
عقب افتادن
deferred
U
مدت دار
deferred
U
موجل
deferred
U
عقب افتاده
deferred
U
معوق
to be deferred
U
پس افتادن
deferred payment
U
پرداخت مدت دار
deferred gratification
U
کامروایی معوق
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
deferred dower
U
مهر موجل
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
deferred dobit
U
پیش پرداخت هزینه
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
deferred dividened
U
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
deferred credits
U
اعتبارات سالهای محاسباتی
deferred credits
U
درامد پس افتاده
deferred income
U
درامدهای انتقالی
deferred share
U
سهام موجل
deferred payment
U
پرداخت معوق
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
deferred liability
U
دیون بلند مدت
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
deferred liability
U
دیون دراز مدت
deferred income
U
پیش دریافت درامد
deferred payment
U
پرداخت بصورت یوزانس
deferred printing
U
خیر در چاپ یک متن تا زمان دیگر
deferred reaction
U
واکنش معوق
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
deferred addressing
U
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
deferred address
یک آدرس غیر مستقیم
action deferred
U
تامل در عملیات
action deferred
U
تامل در به کار بردن جنگ افزار
deferred payment credit
U
اعتبار برای پرداختهای معوق
expense
U
فدیه
expense
U
مصرف
expense
U
هزینه
expense
U
برامد
expense
U
خرج
at the expense of
U
بخرج
at the expense of
U
بهزینه
at someone expense
U
به هزینه
at someone expense
U
به خرج
to blow the expense
U
بی پرواخرج کردن
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
to make an expense
U
خرج
to make an expense
U
کردن
transportation expense
U
خرج سفر
travelling expense
U
هزینه سفر
You need spare no expense .
U
نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
to go to
[great]
expense
<idiom>
U
خود را به خرج
[زیاد]
انداختن
[اصطلاح روزمره]
at the expense of recovery
U
در هزینه های بازیابی
all-expense tour
U
گشت بسته ای
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
expense account
U
صورت هزینه حساب خرج
light expense
U
هزینه کم
capitalized expense
U
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
average expense
U
هزینه متوسط
expense account
U
حساب هزینه
expense accounts
U
حساب مخارج
expense accounts
U
صورت هزینه حساب خرج
expense accounts
U
حساب هزینه
expense account
U
حساب مخارج
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
elements of expense
U
عوامل هزینهای
free of expense
U
مجانی
light expense
U
خرج کم
free of expense
U
بیخرج
We had our lunch at companys expense .
U
بخرج شرکت نهار خوردیم
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
to live at the expense of society
U
روی دوش جامعه زندگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com