English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decision model U الگوی تصمیم گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U برنده با امتیاز
decision U قرار
decision U عزم
decision U تصمیم
decision U برنده کشتی با امتیاز
decision U نتیجه
decision U رای
decision U حکم دادگاه داوری
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
to come to a decision U تصمیم گرفتن
to come to a decision U رای دادن [قانون]
decision maker U تصمیم گیرنده
decision symbol U علامت تصمیم
decision making U تصمیم گیری
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision process U فرایند تصمیم
decision structure U ساختار تصمیم
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision box U جعبه تصمیم
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision tree U مسیر تصمیم گیری
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
decision tree U درخت تصمیم
split decision U رای اکثریت داوران
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to make a decision U رای دادن [قانون]
to make a decision U تصمیم گرفتن
logical decision U تصمیم منطقی
final decision U رای قطعی و نهایی
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision table U جدول تصمیم گیری
decision table U جدول تصمیم
decision theory U تئوری تصمیم
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision table U جدول تصمیمی
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
s s model U الگوی محرک- محرک
s r s model U الگوی محرک- پاسخ- محرک
s r model U الگوی محرک- پاسخ
s o r model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
new model U از نوطرح کردن
model U قالب
model U نمونه قرار دادن
model U مدل سازی
model U الگو
model U نمونه اصلی
model U قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود
model U مدل
model U مطابق مدل معینی در اوردن
model U شکل دادن
model U طرح ریختن ساختن
model U نقشه
model U قالب طرح
model U سرمشق
model U نمونه
model U طرح
model U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model U نوع یک محصول
model U گونه یک محصول
model U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
stochastic model U الگوی تصادفی
random model U مدل تصادفی
probabilistic model U مدل احتمالی
probabilistic model U الگوی تصادفی
probabilistic model U الگوی احتمالی
test model U نمونه ی ازمایش
tiny model U مدل حافظه خانواده پردازنده Intel که امکان وجود چندین کیلوبایت داده وکد را ایجاد میکند
planning model U الگوی برنامه ریزی
pilot model U مدل ازمایشی
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
random model U الگوی تصادفی
relational model U مدل رابطهای
two sector model U الگوی دو بخشی
validation of a model U تحقق پذیری یک الگو
vintage model U الگوی زمانی
she was a model of besuty U نمونه زیبایی بود
vintage model U الگوی مقطع زمانی
dressmaker's model U مانکنخیاطی
station model U مدلهواشناسی
stochastic model U نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
validation of a model U اعتبار یک الگو
pilot model U نمونه ازمایشی
model geometric U یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
macro model U الگوی کلان
bohr model U مدل بور
deteministic model U مدل قطعی
imageing model U روش یا مدل ارائه تصاویر
dynamic model U الگوی پویا
large model U مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
dynamic model U مدل پویا
econometric model U الگوی اقتصادسنجی
economic model U الگوی اقتصادی
huge model U مدل حافظه پردازنده Intel که به کد داده و برنامه اجازه ارسال بر حسب کیلوبایت میدهد.
hierarchical model U مدل سلسله مراتبی
haavelmo model U الگوی هاولمو
data model U مدل داده
mathematical model U مدل ریاضی
electrical model U مدل الکتریکی
mathematical model U الگوی ریاضی
normative model U الگوی هنجاری
noncompetitive model U الگوی غیر رقابتی
neoclassical model U الگوی نئوکلاسیک
molecular model U الگوی مولکولی
cosmological model U مدل کیهان شناختی
model geometric U نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
model building U الگوسازی
micro model U الگوی خرد
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
conjunctive model U الگوی عطفی
conceptual model U شرح پایگاه داده ها یابرنامه به صورت دادهای وارد وموضوعات مربوط به آن
mathematicl model U الگوی ریاضی
tandy model 000hl U IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
budget forecasting model U مدل پیشگویی بودجهای
macro dynamic model U الگوی کلان پویا
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
sales forecasting model U مدل پیش فروش
micro dynamic model U الگوی خرد پویا
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
leading edge model U IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
ISO/OSI model U معماری چند لایه که نحوه کار کامپیوتر و شبکه را بیان میکند
ISO/OSI model U INTERCONNECTION SYSTEM OPEN/ORGANIZATION STANDARDS INTERNATIONAL
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
free electron model U الگوی الکترون ازاد
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
the math teacher-turned-model U آموزگار ریاضیی که مدل شده است.
stimulus organism response model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
space filling molecular model U الگوی مولکولی فضا پر کن
Just check out the new sports car model! U نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
stimulus stimulus model U الگوی محرک- محرک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com