English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decision U عزم
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
to come to a decision U تصمیم گرفتن
to come to a decision U رای دادن [قانون]
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U حکم دادگاه داوری
decision U نتیجه
decision U تصمیم
decision U رای
decision U برنده با امتیاز
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U برنده کشتی با امتیاز
decision U قرار
decision structure U ساختار تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision table U جدول تصمیمی
decision table U جدول تصمیم
decision table U جدول تصمیم گیری
decision process U فرایند تصمیم
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision making U تصمیم گیری
decision maker U تصمیم گیرنده
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
to make a decision U تصمیم گرفتن
to make a decision U رای دادن [قانون]
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
split decision U رای اکثریت داوران
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
logical decision U تصمیم منطقی
final decision U رای قطعی و نهایی
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision tree U درخت تصمیم
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision theory U تئوری تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision box U جعبه تصمیم
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
x height U ارتفاع x
height U دربحبوحه
height U عظمت
height U قد
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
height overall U ارتفاع ساختمان
height U ارتفاعات
They are of the same height. U هم قد یکدیگرند
height U بلندی
height U رفعت
height U ارتفاع
height U جای مرتفع
height U اسمان
height U عرش
height U منتهادرجه
height U تکبر
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
height adjustment میزان ارتفاع
bench height U ارتفاعگسل
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
vertex height U قله منحنی مسیر
height of centers U ارتفاع مرکز
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
critical height U بلندی بحرانی
height control U تنظیماتفاع
critical height U ارتفاع بحرانی
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
cap height U ارتفاع حروف بزرگ
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
bombing height U ارتفاع بمباران
How tall are you ? what is your height ? U قدت چقدر است ؟
wave height U ارتفاعموج
height scale U پایهارتفاع
height of the dive U ارتفاعپرش
absolute height U ارتفاع نسبت به سطح دریا
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimum height U ارتفاع حداکثرقابل استفاده
height of rise U ارتفاع ابگیر
height of fill U بلندی اکند
height of fill U ارتفاع خاکریز
height of eye U ارتفاع راصد
height of burst U ارتفاع ترکش
height of building U بلندی ساختمان
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
height hole U چاه هوایی
height delay U زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
height clearance U ارتفاع مجاز
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
height of rise U ارتفاع برجستگی
height of site U ارتفاع ایستگاه
line height U ارتفاع خط
height of site U ارتفاع سکوی موشک یاموضع
optimum height U حداکثر ارتفاع
height of site U ارتفاع پایگاه
half height drive U نیم گردان دیسک
to bring to the same plane [height] U به یک صفحه [بلندی] آوردن
jump height curve U منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
cloud top height U ارتفاع صعود قارچ اتمی
height of the volleyball net U 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
height adjustment screw پیچ تنظیم ارتفاع
height of the volleyball net U بلندای تور والیبال
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
no vehicles over height shown U عبوروسایلنقلیهکهبیشترازحدنشاندادهشدهاندممنوع
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment scale پایه تنظیم ارتفاع
height equivalent of theroretical plate U ارتفاع معادل بشقابک نظری
Line up the children in order of height. U بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com