Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daisy chain
U
ارسال یا تغییر دهد
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
daisy chain
U
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
daisy chain
U
سومین را و... فراخوانی می کنند
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
daisy
U
گل مروارید
daisy
U
گل افتاب گردان
To be as fresh as a daisy.
U
تروتازه بودن
yellow daisy
U
گل پنچ هزاری
moon daisy
U
گل داودی
ox eye daisy
U
گل داودی
globe daisy
U
یکجورگل مروارید
yellow daisy
U
گل ژاپونی
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
as fresh as a daisy
<idiom>
U
مثل یک دسته گل
daisy cutter
U
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
daisy ham
U
قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer
U
چاپگر اصلی ضربهای
daisy wheel printer
U
چاپگرچرخشی
interrupt
U
منقطع کردن
interrupt
U
جدا کردن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
قطع کردن
interrupt
U
گسیختن
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupt
U
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt
U
توقف
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
U
وقفه
program interrupt
U
قطع برنامه
priority interrupt
U
وقفه اولویت
non maskable interrupt
U
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
interrupt vector
U
بردار وقفه
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
external interrupt
U
وقفه خارجی
interrupt driven
U
وقفه گرا
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
system interrupt
U
وقفه سیستم
program interrupt
U
وقفه برنامه
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
automatic interrupt
U
قطع خودکار
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
vectored interrupt
U
وقفه برداری
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
to interrupt any one's speech
U
در میان سخن کسی امدن
to interrupt any one's speech
U
سخن کسیرا گسیختن
to interrupt a view
U
جلو منظرهای را گرفتن
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
interrupt a connection
U
قطع شدن یک اتصال
To interrupt someone. To butt in.
U
تو حرف کسی دویدن
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
To interrupt someone . To cut some one short.
U
حرف کسی را قطع کردن
chain
U
از کلمه قبلی
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
U
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain
U
دارد.
chain
U
رکود داده در یک فایل زنجیری
chain
U
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain
U
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain
U
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
زنجیر
chain
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain
U
کند وزنجیز حلقه
chain
U
سلسله
chain
U
: زنجیرکردن
chain
U
شبکه زنجیری
chain
U
زنجیره
chain
U
زنجیر
chain
U
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain
U
سلسله سلسله مراتب
chain
U
سری
chain
U
سلسله کوه
chain
U
زنجیر مساحی
chain
U
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain
U
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain
U
مراجعه کنید به CATENA
chain saw
U
اره زنجیری
chain
U
رشته
chain saw
U
اره برقی
link chain
U
زنجیر اتصال
chainsaw chain
U
تیغهارهدرختبری
link chain
U
زنجیر رابط
drive chain
U
زنجیرهراندن
chain of neurons
U
نرونهایزنجیرهای
chain of dunes
U
زنجیرتلمسه
lifting chain
U
زنجیربالابر
chain-smoking
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain brake
U
عایقزنجیر
mooring chain
U
زنجیرمهار
safety chain
U
زنجیرهامنیت
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
parent chain
U
زنجیر مادر
grab chain
U
زنجیر قلاب دار
gunter's chain
U
متر فلزی نقشه برداری
gunters chain
U
زنجیرزمین پیمایی
heteroatomic chain
U
زنجیر ناجور اتمی
homoatomic chain
U
زنجیر جور اتم
chain rule
U
قاعده زنجیری
[ریاضی]
chain stitch
U
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
chain stay
U
محلقرارگیریزنجیر
chain stitch
بافت زنجیری
chain drive
U
زنجیرهکششی
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
load chain
U
زنجیر بار
lock chain
U
زنجیربرای بستن چرخ
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
chain letter
U
نامهی زنجیری
He is a chain smoker.
U
پشت سرهم سیگار می کشد
vehicle chain
U
زنجیر وسیله نقلیه
side chain
U
زنجیر جانبی
skid chain
U
زنجیر چرخ
sprocket chain
U
زنجیر دندانه دار
studded chain
U
حلقه زنجیر میان دار
surveyor's chain
U
زنجیر مساحی
surveyor's chain
U
پاپیمایشگری
surveyor's chain
U
زنچیر سنجش
tire chain
U
زنجیر چرخ
tire chain
U
زنجیر یخ شکن
chain-smoke
U
پی در پی سیگار کشیدن
print chain
U
زنجیر چاپ
pointer chain
U
زنجیر اشاره گرها
lost chain
U
زنجیره گم شده
chain-smoking
U
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smokes
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
markov chain
U
زنجیر مارکوف
markov chain
U
زنجیره مارکف
measuring chain
U
زنجیر مساحی
chain-smokes
U
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked
U
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoke
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
parent chain
U
زنجیر اصلی
pawn chain
U
زنجیر پیادهای شطرنج
chain guide
U
محافظزنجیر
chain of command
U
سلسله مراتب
chain crew
U
متصدیان اندازه گیری
chain clamp
U
گیره زنجیری
chain splice
U
پیوند زنجیری
chain case
U
جعبه زنجیر
chain case
U
جعبه محافظ زنجیر
chain cable
U
زنجیر لنگر
chain bridge
U
پل معلق
chain bridge
U
پل زنجیری
chain effects
U
اثرات زنجیری
chain field
U
فیلد اتصال
chain gang
U
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain locker
U
چاله زنجیر
chain locker
U
انبار زنجیر
chain hook
U
هوک زنجیر
chain hook
U
دیلم زنجیر لنگر
chain hob
U
دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
chain guage
U
اشل زنجیری
chain grab
U
زنجیر گیر
chain gang
U
هم زنجیر
chain block
U
قرقره
chain banking
U
بانکداری زنجیری
block chain
U
زنجیردوچرخه
chain reactions
U
واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction
U
واکنش زنجیرهای
chain reaction
U
واکنش زنجیری
chain reaction
U
واکنش زنجیری یاهستهای
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain-smokers
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain reactions
U
واکنش زنجیری
chain reactions
U
واکنش زنجیرهای
band chain
U
زنجیر مساحی
chain polymerization
U
بسپارش زنجیری
chain polymerization
U
بسپارش افزایشی
chain smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
food chain
U
زنجیره غذایی
chain saws
U
اره برقی
chain saws
U
اره زنجیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com