Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
current loop
U
حلقه جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loop
U
پیچ چرخ
loop
U
دریچه
loop
U
سوراخ
loop
U
ضربه بلند قوس دار
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop
U
درو در انتهای خرک
loop
U
حلقه زدن
loop
U
مهاری
loop
U
کمند
loop
U
خمیدگی
loop
U
حلقه دارکردن
loop
U
گره زدن
loop
U
پیچ خوردن حلقه زنی
loop
U
حلقه شدن
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان گذاشتن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان نگه داشتن
[گذاشتن]
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to be in the loop
<idiom>
U
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop
U
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
to be in the loop
<idiom>
U
در جریان بودن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop
U
گره
loop
U
حلقه طناب
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
inner loop
U
حلقه داخلی
inner loop
U
حلقه درونی
do while loop
U
لوپ WHILE/DO
do while loop
U
حلقه WHILE/DO
inner loop
U
حلقهای درون حلقه دیگر
for/next loop
U
حلقه NEXT/FOR
loop
U
گریز
loop
U
حلقه
loop sling
U
بند حلقهای
loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
armature loop
U
پیچک ارمیچر
armature loop
U
حلقه ارمیچر
open loop
U
حلقه باز
loop structure
U
ساختار حلقهای
expansion loop
U
خم انبساط
feedback loop
U
حلقه باز خوردی
loop sling
U
مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop step
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
nested loop
U
حلقه اشیانهای
wait loop
U
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
counting loop
U
حلقه شمارش
loop antenna
U
انتن حلقوی
prusik loop
U
گره پلکانی
overhead loop
U
گره حلقومی یا گره بالاتنه
infinite loop
U
حلقه نامتناهی
open loop
U
مدار باز
closed loop
U
حلقه بسته
nested loop
U
حلقه لانهای
nested loop
U
حلقه تو درتو
uncontrolled loop
U
حلقه کنترل نشده
closed loop
U
حلقه مسدود
loop sling
U
حلقه بند تفنگ
endless loop
U
حلقه بی انتها
loop checking
U
مقابله حلقه
loop code
U
کد حلقوی
loop control
U
کنترل حلقه زنی
loop counter
U
شمارنده حلقه
loop drive
U
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop feeder
U
سیم تغذیه حلقوی
loop hole
U
روزنه
loop hole
U
گریز
loop initializaion
U
ارزش دهی اغازی در حلقه
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop line
U
دوراهی
loop body
U
بدنه حلقه
loop body
U
تنه حلقه
loop antenna
U
انتن حلقهای
endless loop
U
حلقه بی پایان
ground loop
U
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
hysteresis loop
U
حلقه پسماند
hysteresis loop
U
منحنی هیسترزیس
induction loop
U
حلقه القائی
inductive loop
U
حلقه ی القائی
infinite loop
U
حلقه نامحدود
drip loop
U
حلقه ریزش اب
drill loop
U
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
curtain loop
U
بازوبندپرده
local loop
U
حلقه محلی
loop pass
U
پاس قوسی
belt loop
U
حلقهکمربند
to stay in the loop
<idiom>
U
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
gun-loop
U
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
button loop
U
دکمهرکاب
elastic loop
U
حلقهارتجاعی
heel loop
قوس پاشنه
hanger loop
U
جایآویز
peg loop
U
میخحلقهطناب
arrow-loop
U
شکاف تهویه
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
to stay in the loop
<idiom>
U
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop stitches
U
کوکطنابی
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
loop-hole
U
روزنه
tap loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
input coupling loop
U
حلقه پیوست ورودی
single loop armature
U
ارمیچر تک پیچکی
perfection loop knot
U
نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
toe loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
warp-loop fringe
U
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
open loop gain
U
بهره تقویت در حلقه باز
magnetic hysteresis loop
U
حلقه هیسترزیس مغناطیسی
loop control structure
U
ساختار کنترل حلقه
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
loop mill rolling
U
نوردکاری حلقوی
sleeve strap loop
U
بستنوارسرآستین
distributor service loop
U
خطسرویسپخش
loop knot tie
U
گره حلقوی
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
varley loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
loop control variable
U
متغییر کنترل کننده حلقه
current
U
جاری
current
U
شدت جریان برق
down current
U
جریان رو به پایین
current
U
جاری و روان
current
U
کشش
current
U
سیلان
current
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
against the current
<adv.>
U
مخالف جریان
current
U
جریان
current
U
دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
current
U
دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current
U
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
current
U
مربوط به زمان حال
current
U
رایج
current
U
شایع
current
U
تزند
current
U
تزن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
شدت جریان
current
U
معاصر متداول
current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
zero current
U
جریان صفر
zero current
U
جریان نول
current
U
جریان اب یا باد
current
U
فعلی اخرین اطلاعات
current
U
در حال حاضر
load current
U
جریان بار
load current
U
جریان بار خارجی
lightning current
U
جریان برق
idle current
U
جریان کور
idle current
U
جریان بی باری
weak current
U
جریان ضعیف
imaginary current
U
جریان راکتیو
light current
U
جریان ضعیف
ignition current
U
جریان احتراق
power current
U
جریان قوی
heavy current
U
جریان قوی
flood current
U
جریان مدی
heater current
U
جریان رشته گرمساز
filament current
U
جریان فیلامان
forward current
U
جریان ولتاژ مستقیم
filament current
U
جریان افروزه
fusing current
U
جریان ذوب
field current
U
جریان میدان
generation of current
U
تولید جریان
intensity of current
U
شدت جریان
lighting current
U
جریان نور
heating current
U
جریان گرم کننده
light current
U
جریان نور
leakage current
U
جریان ایزولاسیون
intermittent current
U
جریان تناوبی
intermittent current
U
جریان متناوب
interference current
U
جریان مزاحم
interchange current
U
جریان متعادل کننده
intensity of current
U
شدت جریان الکتریکی
inducing current
U
جریان القاء شده
induction current
U
جریان القائی
insulation current
U
جریان ایزولاسیون
instantaneous current
U
جریان لحظهای
inshore current
U
جریان اب ساحلی
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
rip current
U
خیزاب یا موج تجاوز کننده بساحل
inductive current
U
جریان القائی
input of current
U
ورود جریان
input current
U
جریان اولیه
internal current
U
جریان داخلی
inducing current
U
جریان القائی
inverse current
U
جریان ولتاژ معکوس
impluse current
U
جریان ضربهای
increase of current
U
افزایش جریان
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
leakage current
U
جریان نشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com