Perdic | cubic closed packed structure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	cubic closed packed structure U	ساختار مکعبی تنگچین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	close packed cubic U	مکعبی تنگچین
	close packed structure U	ساختار تنگچین
	cubic U	فضایی
	cubic U	مکعبی
	cubic potential well U	چاه مکعبی پتانسیل
	cubic system U	سیستم مکعبی
	cubic measure U	اندازه فضایی
	cubic content U	گنجواره
	cubic measure U	مقیاس مکعب
	cubic lattice U	شبکه مکعبی
	cubic capacity U	حجم
	simple cubic lattice U	شبکه مکعبی ساده
	face centered cubic U	مکعب مراکز وجوه پر
	bale cubic capacity U	تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
	body centered cubic U	مکعب مرکز پر
	bale cubic capacity U	تناژ حجمی
	cubic or soda nitre U	نیترات دو سود
	body centered cubic lattice U	شبکه مکعبی مرکز پر
	face centered cubic lattice U	شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
	packed	بسته ای
	packed out	پر و مملو از افراد
	packed U	بسته بندی شده
	body centered cubic space lattice U	شبکه فضاویی مکعبی با مرکزحجمی
	jam-packed U	کاملا پر
	packed in dozens U	دو جین دو جین دسته شده دو جین دو جین بسته شده
	packed column U	ستون پر شده
	packed columns U	ستونهای پرشده
	packed decimal U	اعداد بسته شده
	packed oil U	نفت با فرف
	packed decimal U	عدد اعشاری فشرده
	packed decimal U	دهدهی فشرده
	to have packed up [British E] U	کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
	to have packed up [British E] U	خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
	jam-packed U	مملو
	vacuum-packed U	مکیده
	vacuum-packed	تهیه شده
	packed snow U	برف فشرده شده
	vacuum-packed U	کیپ و بیهوا
	jam-packed U	چپیده
	jam-packed <idiom>	پر [ظرفیت تمام شده]
	packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
	pre-packed	ازقبل بسته بندی شده
	close packed hexagonal	شش گوشه ای تنگچین
	The place was fully packed . U	گوش تا گوش آدم نشسته بود
	hand packed rockfill U	سنگریز دستچینی
	closo packed hexagonal space lattice U	شبکه فضایی شش وجهی
	closed <adj.> <past-p.> U	مانع شده
	closed <adj.> <past-p.> U	بندآورده شده
	closed <adj.> <past-p.> U	بسته شده
	closed U	بسته
	closed <adj.> <past-p.> U	مسدود شده
	closed U	وضع اماتوری یاحرفهای
	closed U	محرمانه بسته
	closed U	مسابقه محدود به سن یاجنس
	closed U	ممنوع الورود
	closed <adj.> <past-p.> U	بلوکه شده
	closed <adj.> <past-p.> U	سد شده
	closed U	مسدود
	closed U	محصور
	closed U	پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
	closed universe U	جهان بسته
	closed group U	گروه بسته
	closed variation U	دفاع تاراش
	closed file U	ستون بسته
	closed file U	فایل بسته
	closed fist U	مشت بسته
	closed economy U	اقتصاد بسته
	closed defence U	دفاع بسته در روی لوپس
	closed universe U	جهان متناهی
	closed variation U	واریاسیون بسته
	closed formation U	فرم بسته پیادهای
	closed height U	حداکثر ارتفاع لیفتراک
	closed game U	بازی بسته
	closed indent U	دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
	closed season U	فصل منع ماهیگیری یا شکار
	closed society U	جامعه بسته
	closed stock U	اجناس ذخیره
	closed stock U	اجناس انبارشده ثابت
	closed subroutine U	زیرروال بسته
	closed subroutine U	زیرروال مسدود
	closed system U	نظام اقتصادی بسته
	closed system U	منزوی
	closed system U	نظام بسته
	closed system U	سیستم بسته
	closed sea U	دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
	closed sea U	دریای غیر ازاد
	closed routine U	روال بسته
	closed traverse U	پیمایش بسته
	closed joint U	کوربند
	closed loop U	حلقه بسته
	closed loop U	حلقه مسدود
	closed traverse U	خطوط متقاطع
	closed system U	سازگان بسته
	closed mind U	ذهن بسته
	closed mortgage U	سند رهنی غیر ازاد
	closed network U	شبکه بسته
	normally closed contact U	اتصال معمولا بسته
	closed circuits U	تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
	closed circuits U	تلویزیون مداربسته
	closed circuits U	مدار بسته
	closed shop U	با کارکردانحصاری
	closed shop U	موسسه کارشناسی
	closed shop U	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
	closed circuit U	مدار بسته
	closed circuit U	تلویزیون مداربسته
	closed to bicycles U	دوچرخهسواریممنوع
	closed to pedestrians U	عبورپیادهممنوع
	closed to trucks U	عبورکامیونممنوع
	He is closed -fisted. <proverb> U	آدم خسیسى است .
	closed shops U	با کارکردانحصاری
	closed back U	بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
	closed to motorcycles U	موتورسواریممنوع
	closed circuit U	تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
	closed shops U	سیستم بسته
	closed shops U	موسسه کارشناسی
	closed shops U	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
	closed area U	منطقه ممنوعه
	closed area U	منطقه بسته
	closed meeting U	گردهمایی محرمانه
	closed conference U	گردهمایی محرمانه
	closed meeting U	نشست مسدود
	closed conference U	نشست مسدود
	to have a closed meeting U	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
	closed shop U	سیستم بسته
	to be closed to [all] traffic U	برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
	closed interval U	فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
	closed chain U	زنجیر حلقهای
	closed magnetic core U	هسته مغناطیسی بسته
	closed circuit television U	تلویزیون مدار بسته
	abel closed tester U	دستگاه ابل
	closed-circuit camera U	دوربین امنیتی
	closed-circuit camera U	دوربین نظارت
	closed-circuit camera U	دوربین مدار بسته
	closed bus system U	سیستم گذر بسته
	closed circuit battery U	باتری با مدار بسته
	closed circuit tunnel U	تونل مدار بسته
	closed magnetic circuit U	مدار مغناطیسی بسته
	closed loop gain U	بهره تقویت درطبقه بسته
	closed-circuit television U	تلویزیون مدار بسته
	closed jet tunnel U	تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
	closed footed magnet U	اهنربای چنبری
	closed-door meeting U	مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
	closed coil armature U	ارمیچر مدار بسته
	a closed mouth catches no flies <proverb> U	تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
	closed cycle reactor system U	در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
	He closed the door against the peace agreement. U	تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
	structure U	سازه
	structure U	ساختار ساخت
	structure U	ساختمان اسکلت فلزی
	structure U	سازمان سازمان دادن
	structure U	استخوان بندی
	structure U	سازمان
	structure U	بنا
	structure U	تشکیلات دادن
	structure U	پی ریزی کردن ساختار
	structure U	ترکیب سبک
	structure U	بنیان
	structure U	اساس
	structure	ساختار
	structure U	ساختمان
	structure U	سبک
	structure U	ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
	structure U	چهارچوب دار [قالی]
	structure U	پیکره
	structure U	طریقه
	structure U	زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
	structure U	نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
	structure U	ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
	structure U	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
	structure U	ساخت
	structure U	روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
	structure U	تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
	structure U	نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
	internal structure U	سازه داخلی
	program structure U	ساخت برنامه
	pyramidal structure U	ساختار هرمی
	relational structure U	ساختار رابطهای
	ring structure U	ساختار حلقهای
	selection structure U	ساختار گزینشی
	sequence structure U	ساختار ترتیبی
	shell structure U	ساختار لایهای
	shell structure U	ساختارپوستهای
	primary structure U	ساختمان اولیه
	primary structure U	ساختمان اصلی
	power structure U	ساخت قدرت
	structure [first order] U	ساختار [ریاضی]
	plex structure U	ساختار شبکه یا دادهای که هر گره آن به سایرین وصل است
	phrase structure U	با ساخت عبارتی
	vase structure U	بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
	population structure U	ساخت جمعیت
	population structure U	ترکیب جمعیت
	simple structure U	ساخت ساده
	soil structure U	ساختمان خاک
	unit structure U	استخوانبندی یکان
	structure of a mushroom U	ساختمانقارچ
	structure of a plant U	ساختمانگیاه
	fabric structure U	ساختارپارچه
	metal structure U	بنیانفلزی
	algebraic structure U	ساختار جبری [ریاضی]
	structure of the biosphere U	چرخهزیستکره