Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross loading
U
سر شکن کردن بارها
cross loading
U
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
U
مخلوط کردن بارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cross section of a muzzle-loading cannon
U
قسمتموربدهانهتوپ
Other Matches
cross way=cross road
U
چهارراه
loading
U
بارگیری مهمات درهواپیما
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
loading
U
خرج گذاری کردن سلاح
loading
U
پر کردن سلاح
loading
U
بار گذاری
loading
U
فرفیت
loading
U
فرفیت بارگیری
loading
U
عمل انتقال فایل یا برنامه از دیسک به حافظه
self loading
U
فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
self loading
U
پرشونده خودکار
loading
U
بارگذاری
loading
U
بار
loading
U
امیختن موادخارجی به شراب
loading
U
بارگیری
loading
U
بارکنش
loading
U
بار محموله
preload loading
U
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
rate of loading
U
میزان بارگذاری
loading ramp
U
راهروی شیب دار بارگیری
pre loading
U
بارگیری اولیه
separate loading
U
مجزا پرشونده
separate loading
U
مهمات مجزا
loading rack
U
سکوی بارگیری
loading door
U
فشاردر
loading routine
U
روال بارکننده
point of loading
U
نقطه بارگیری
loading time
U
زمان بارگیری
loading station
U
ایستگاه بارگیری
loading speed
U
سرعت بار گذاری
loading space
U
فضای قابل بارگیری
loading site
U
محل بارگیری
loading site
U
سکوی بارگیری
loading scale
U
مقیاس بارگیری
magnetic loading
U
بارگیری مغناطیسی
muzzle loading
U
سر پر
loading dock
U
بارگیریبارانداز
loading bunker
U
بارگیریانبارزغال
bulk loading
U
بارگیری در مخازن
cease loading
U
پر نکنید
cease loading
U
گلوله را پرنکنید
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
up line loading
U
انتقال یک کپی از یک برنامه
wing loading
U
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
combat loading
U
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
commercial loading
U
بارگیری تجارتی
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
bulk loading
U
بارگیری مخزن به طور یک جا
breech loading
U
پر کردن تفنگ از ته
breech loading
U
ته پر
loading area
U
قسمتلودینگ
tactical loading
U
بارگیری رزمی یا جنگی
loading table
U
جدول بارگیری
base loading
U
بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading
U
بار اولیه
bill of loading
U
بارنامه کشتی
bill of loading
U
جواز کشتی
wing loading
U
نسبت وزن کل به مساحت یال
truck loading
U
سربار کامیون
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
loading point
U
نقطه سوارشدن
cycles of loading
U
دورههای بار
endurance loading
U
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
factor loading
U
وزن عاملی
frequency loading
U
بارکنش فرکانسی
frequency loading
U
بارگیری فرکانسی
horizontal loading
U
پر کردن مهمات به طور افقی
horizontal loading
U
کولاس افقی
horizontal loading
U
بارگیری افقی کشتیها
indirect loading
U
بارگذاری غیرمستقیم
lane loading
U
سربار خط عبوری
emergency loading
U
بارگذاری فوق العاده
emergency loading
U
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
dynamic loading
U
بارگذاری جنبشی
density of loading
U
تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
diffraction loading
U
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
diffraction loading
U
منتجه فشار
direct loading
U
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
disc loading
U
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
drag loading
U
فشار کششی
drag loading
U
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drift loading
U
دهانه
transverse loading
U
بارگذاری روی پایه
loading apron
U
نوار بارگیری
loading bridge
U
پل بارگیری
loading bucket
U
سطل بارگیری
loading duration
U
مدت بار گذاری
loading facilities
U
وسایل بارگیری
Loading and unloading.
U
بارگیری وتخلیه
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
loading list
U
لیست بارگیری خودرو
loading tray
U
سینی پر کن گلوله
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
loading point
U
نقطه بارگیری
loading diagram
U
دیاگرام بارگیری
loading chart
U
طرح بارگیری هواپیما
loading chart
U
جدول بارگیری
loading capacity
U
بار گیری
loading capacity
U
فرفیت
loading coil
U
پیچک بار افزای
muzzle-loading cannon
U
بارگیریلولهتوپ
strength under tangential loading
U
مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
ammunition loading line
U
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
manpower loading chart
U
نمودار تخصیص نیروی انسانی
ammunition loading line
U
خط بارگیری مهمات
volumetric loading/density
U
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
bow loading door
U
درخمشدهمخصوصبار
container-loading bridge
U
پلورودبستههابهکشتی
loading on alternate spans
U
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
deflection under long term loading
U
خیز ریز بار طویل المدت
multiple loading operating system
U
سیستم عامل بارکننده چندتایی
cross over
U
درو از عقب
cross over
U
همگذری
cross out
U
قلم زدن
cross tell
U
خبر دادن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to take the cross
U
صلیب بدوش گرفتن
cross
U
نادرستی
on the cross
U
بطوراریب
st.g's cross
U
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross
U
حدوسط ممزوج
cross
U
عبور کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
حرکت سمتی
cross
U
سانتر کردن
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
متقاطع
cross
U
عرضی
cross
U
پیوندی
cross
U
قطع کردن متقاطع کردن
cross
U
صلیب
cross
U
تقاطع
cross
U
علامت ضربدر یاباضافه
cross
U
تقلب
cross
U
چلیپا
cross
U
قلم کشیدن بروی
cross
U
خط بطلان کشیدن بر
cross
U
گذشتن
cross
U
مصادف شدن با
cross
U
روبروشدن قطع کردن
cross
U
دورگه کردن
cross
U
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
خاج
cross
U
اختلاف مرافعه
cross
U
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross
U
عبوردادن
to be cross about something
U
دلخور بودن از چیزی
cross (something) out
<idiom>
U
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
U
دورگه
cross word
U
جدول لغز
cyclo cross
U
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word
U
جدول معمائی
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Latin cross
U
صلیب رومی
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross
U
صلیب مقدس
cross-wing
U
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window
U
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross wise
U
چلیپایی ضربدری
cross wise
U
صلیب وار
cross traverse
U
تراورس عرضی
cross validation
U
وارسی اعتبار
cross vault
U
طاق چهاربخش
cross trail
U
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
U
دیوار همبر
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
cross trail
U
جاده عرضی
cross tip
U
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross weight
U
وزن ناخالص
Don't be cross with me.
U
از من دلخور نباش.
cross wind
U
باد جانبی
cross wires
U
سیمهای متقاطع
cross-vault
U
طاق چهار بخش
cross product
U
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross slide
U
کشوی لغزنده عرضی
cross servicing
U
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross section
U
رویه برش
cross section
U
مقطع
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
U
نیمرخ عرضی
cross section
U
سطح مقطع
cross section
U
سطح مقطع موثر
cross section
U
برش عرضی
cross section
U
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross stay
U
تقویت صلیبی
cross stay
U
بست چلیپا
cross stitch
U
بخیه دوزی بچپ وراست
cross thrust
U
تراست ناخالص
cross product
U
ضرب برداری
[ریاضی]
cross talk
U
تداخل صدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com