English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
folding test U ازمایش چین خوردگی
folding U تاشو
folding U تا شونده
folding U چین خوردگی
folding U روش hashing
folding door U در اکاردئونی
folding rulers U خط کش های جیبی [ابزار]
folding rule U خط کش [ابزار]
folding rulers U خط کش های تاشو [ابزار]
folding money U اسکناس پول کاغذی
folding machine U دستگاه خم کاری
folding ruler U خط کش جیبی [ابزار]
folding knife U کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
folding grill U گوشتکبابکنتاشو
folding ruler U خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler U خط کش [ابزار]
folding door U در فانوسی
folding door U درتاه شو
folding seat U صندلی تاشو
folding chair U صندلیتاشو
folding stick U چسبدوطرفه
folding press U پرس خم کاری
folding ladder U نردبان تاشو
folding ramp U سرازیریتاشو
folding rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding rule U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding bicycle U دوچرخه تاشو
folding ruler U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding shovel U بیلتاشو
folding nail file U سوهانناخنتاشو
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
folding yardstick [metric] U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
concertina-type folding door U درتاشو
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
cross way=cross road U چهارراه
cross U تقاطع
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U متقاطع
cross over U درو از عقب
cross U عبور کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U حرکت سمتی
cross U سانتر کردن
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross over U همگذری
cross out U قلم زدن
cross U نادرستی
cross U تقلب
cross U اختلاف مرافعه
cross U دورگه
cross U حدوسط ممزوج
cross U خط بطلان کشیدن بر
cross U چلیپا
cross U خاج
cross U صلیب
cross U گذشتن
cross U عبوردادن
cross U مصادف شدن با
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U دورگه کردن
cross U قلم کشیدن بروی
cross U پیوندی
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
on the cross U بطوراریب
cross tell U خبر دادن
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross U عرضی
cross U علامت ضربدر یاباضافه
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross U قطع کردن متقاطع کردن
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross fire U اتش متقاطع
cross fire U تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
cross eyed U چپ چشم
cross fire U اتش گلوله متقابل
cross fire U اتشبار متقاطع
cross face U درو از جلو
cross fall U شیب عرضی
cross fall U شیب در پهنا
cross from a flank U عبوراز یک جناح
cross from a flank U یک جناح را دور زدن
cross feed U خورد متقابل
cross feed U تغذیه عرضی
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross fertilization U لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross fertilize U باهم پیوند زدن
cross file U یک درمیان در دو جهت قراردادن
cross eyed U لوچ
cross bearing U بلبرینگ سوزنی
cross brace U مهار عرضی
cross bracing U مهاربندی بشکل مثلث
cross bred U در رگه
cross bred U پیوندی
cross breed U جانوردورگه
cross breed U دورگ
cross breeding U پیوند دوجنس
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
cross compartment U دهلیز عرضی
cross compartment U دهلیز تو در تو
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
cross brace U گیره عرضی
cross brace U بادبند چپ و راست
cross bearings U سمتهای متقاطع
cross belt U قطار حمایل
cross belt U کمربند حمایل قطار حمایل فشنگ
cross bench U نیمکت بیطرفان در مجلس
cross bill U لایحه دفاعیه
cross bill U شکایت متقابل
cross bleed U سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
cross bones U شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
cross bow U کمان زنبورکی
cross bow U کمان پولادی
cross bow U گوله کمان
cross country U خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
cross country U درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
cross examination U بازرسی
cross examination U بازجویی همگانی
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination U بازپرسی
cross examination U بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
cross examine U استنطاق کردن
cross examine U بازجویی کردن
cross examiner U بازجویی کننده
cross examiner U مستنطق
cross eye U لوچی
cross eye U کج بینی
cross examination U استنطاق
cross wise U چلیپایی ضربدری
cross country U خارج از جاده
cross country U میان بر
cross county U اسکی صحرانوردی
cross court U بسمت مخالف زمین در قطر
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross cut U برش عرضی
cross cut U cut horizontal: syn
cross cut saw U اره دو سر
cross disbursing U کد به کد کردن
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
cross word U جدول لغز
cross word U جدول معمائی
cross eye U دو بینی
cross grained U دارای رگههای نامنظم
cross question U سئوال بطریق استنطاق
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section U برش عرضی
cross section U سطح مقطع موثر
cross section U سطح مقطع
cross section U نیمرخ عرضی
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section U مقطع
cross section U مقطع عرضی
cross roll U نورد عرضی
cross roads U همبر راست گوشه
cross reaction U سطح مقطع
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross wall U دیوار همبر
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross vault U طاق چهاربخش
cross road U چهارراه
cross road U تقاطع جاده
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross section U رویه برش
cross section U سطح مقطع عرضی
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
cross talk U تداخل صداها در تلفن
cross talk U القاء
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk U تداخل صحبت
cross talk U تداخل صدا
cross thrust U تراست ناخالص
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay U بست چلیپا
cross stay U تقویت صلیبی
cross validation U وارسی اعتبار
cross tree U رابط عرضی دکلها
cross traverse U تراورس عرضی
cross trail U جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail U جاده عرضی
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
cross tip U پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross question U بازجویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com