Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crank handle
U
اهرم دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crank
U
دسته محور
crank
U
محور
crank
U
هندل
crank
U
پیچ وخم
crank
U
میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank
U
هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank
U
هندل زدن
crank
U
دسته
crank
U
کوک کردن
crank
U
میل لنگ
crank
U
بست زانویی
crank
U
خم
crank
U
پیچیدگی
crank
U
ادم پست فطرت
crank
U
خم کردن محوردارکردن
crank
U
دسته دارشدن
crank
U
کج
crank pin
U
پین میل لنگ
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
crank drive
U
گرداننده میل لنگ
crank drive
U
محرک میل لنگ
crank cheek
U
لنگ میل لنگ
crank cheek
U
برجستگی گونههای میل لنگ
crank axle
U
محور لنگ
crank arm
U
بازوی لنگ
crank brace
U
مته شتر گلو
bell crank
U
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
crank pin
U
اشپیل میل لنگ
crank pin
U
پین میل لنگ خار میل لنگ
crank press
U
پرس کششی اهرم
starting crank
U
هندل اتومبیل
megneto crank
U
محور اندوکتور
megneto crank
U
محور میگر
reel crank
U
سرقرقره
dual crank
U
میل لنگ دوبل
crank web
U
بازوی میل لنگ
crank starter
U
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
crank shaper
U
ماشین میل لنگ تراش
crank shaft
U
میل لنگ موتور
crank shaft
U
میل لنگ
column crank
U
دستهپایه
crank throw
U
بازوها و پین میل لنگ
positive crank ventilation
U
پی سی وی
support leg crank
U
محورپایهکمکی
handle
U
بکار بردن
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
دسته
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
the handle to one's name
U
لقب
take-up handle
U
دستهسوارکننده
handle
U
دست زدن به
handle
U
قبضه شمشیر
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
handle
U
احساس بادست
handle
U
وسیله لمس
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دست زدن
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle
U
گیره
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
مانور کردن
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
خرید و فروش کردن
handle
U
دستگیره
handle
U
دستکاری کردن
carrying handle
U
دستهحمل
grab handle
U
دستگیره
gun handle
U
دستهتلمبه
guide handle
U
دستهیراهنما
door handle
U
دستگیرهدر
grip handle
U
جادستی
charging handle
U
دستهینشانگیر
half handle
U
نیمدسته
cross handle
U
ضامنضربدری
elevating handle
U
دستهبالابر
insulated handle
U
دستهعایقدار
knob handle
U
دکمهدستی
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
door-handle
U
دستگیرهدر
types of handle
U
انواعدسته
turning handle
U
دستهچرخشگر
traversing handle
U
دستهعرضی
starter handle
U
دستهآغازگر
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
safety handle
U
دستهایمنی
retractable handle
U
دستهجمعشو
pull handle
U
دستهکشش
lifting handle
U
دستهبلندکننده
door-handle
U
اهرم در
capstan handle
U
هندل
lever handle
U
دستگیره اهرم
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
scoop handle
U
مشته
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته دوچرخه
hammer handle
U
دسته چکش
balanced handle
U
دسته تعادل
file handle
U
دسته سوهان
carrier handle
U
دسته حمل
carrier handle
U
دستگیره حمل
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
auxiliary handle
U
دستهکمکی
carriage handle
U
دستگیرهحامل
the handle of the face
U
دماغ
the handle of the face
U
بینی
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle
U
دستگیره گردان
pump handle
U
زیاد تکان دادن
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره عامل
brake handle
U
ترمزدستی
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
handle bar arm
U
دسته فرمان
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
interior door handle
U
دستهداخلدر
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
to start a car
[to crank a car]
[American English]
U
ماشینی را روشن کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com