Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
court of appeal
U
دادگاه استان
court of appeal
U
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal
U
دادگاه استیناف
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
court of appeal
U
دادگاه عالی محکمه استیناف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
appeal to the supreme court
U
فرجام خواستن
petition to court of appeal
U
عرضحال استینافی
Other Matches
appeal
[to]
or
[for]
U
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
appeal
U
فرجام
appeal
U
پژوهش
appeal
U
التماس
appeal
U
جذبه
appeal
U
استیناف
appeal
U
جاذبه
appeal
U
توسل
appeal
U
چنگ زدن
appeal
U
تشبث کردن استیناف دادن
appeal
U
رجوع
appeal
U
درخواست
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
appeal for tenders
U
درخواست مزایده
appeal to arbitration
U
توسل به داوری
fear appeal
U
توسل به ترس
threat appeal
U
توسل به تهدید
To appeal (turn)to someone for help.
U
دست به دامن کسی شدن
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
to forfeit an appeal
U
درخواست تجدید نظر را از دست دادن
[قانون]
courts of appeal
U
دادگاه عالی محکمه استیناف
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
courts of appeal
U
دادگاه استیناف
appeal to arbitration
U
رجوع به حکمیت
object of appeal
U
پژوهش خواسته
object of appeal
U
مستانف عنه
lodge an a appeal
U
شکایت کردن
lodge an a appeal
U
عرضحال دادن
sex appeal
U
جاذبه جنسی
courts of appeal
U
دادگاه استان
courts of appeal
U
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
object of appeal
U
فرجام خواسته
his appeal met no response
U
پاسخی پدر خواست که اوترسید
person aganist whom appeal
U
فرجام خواه
person aganist whom appeal
U
court supreme the madeto been has ممیزعنه
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
U
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court
U
محکمه
court
U
زمین ورزشهای محوطهای
to appear before the court
U
در دادگاه ظاهر شدن
court
U
دادگاه
court of a
U
محکمه استیناف
the court above
U
محکمه بالاتر
right court
U
زمین سرویس سمت راست
ad court
U
زمین سرویس سمت چپ تنیس
to take somebody to court
U
کسی را محاکمه کردن
out of court
U
محکوم علیه
out of court
U
داد باخته
court
U
بارگاه
court
U
دربار
court
U
حیاط
court
U
عشق بازی کردن
court
U
دادگاه افهار عشق
court
U
خواستگاری
religious court
U
محکمه شرع
rear court
U
انتهای زمین
provost court
U
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court
U
دادگاه پادگانی
service court
U
محل فرود سرویس
service court
U
محل فرود سرویس اسکواش
tennis court
U
07/32 در59/01 متر
tennis court
U
زمین تنیس
supreme court
U
دیوان تمیز
supreme court
U
دیوان عالی کشور
superior court
U
دادگاه تمیز
superior court
U
دادگاه عالی
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court
U
دادگاه بدوی
squash court
U
زمین بازی اسکواش
playing court
U
زمین بازی
probate court
U
دادگاه وصایا و ارث
prize court
U
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
peace court
U
دادگاه بخش
out door court
U
زمین هوای ازاد
open court
U
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
peace court
U
صلحیه
probate court
U
محکمه امور حسبی
president of the court
U
رئیس دادگاه
practice court
U
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
police court
U
محکمه خلاف
police court
U
دادگاه خلاف
police court
U
کلانتری
court division
U
دادگاه
police court
U
ضابطین شهربانی
open court
U
محکمه عمومی
court division
U
بخش دادگاه
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court style
U
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
kangaroo court
<idiom>
U
hold court
<idiom>
U
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court
U
دادگاهویژهجرائممهم
contempt of court
U
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt of court
U
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
to bring somebody before the court
[s]
U
کسی را دادگاه بردن
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
ante-court
U
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
to have recourse to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
base-court
U
حیات بیرونی
crown court
U
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law
U
دادگاه
right service court
U
داورسرویسراست
trailer court
U
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court
U
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
traffic court
U
دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court
U
عرض بندی کردن
to court favour
U
توجه و التفات کسی را طلب کردن
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
volleyball court
U
زمین والیبال
volleyball court
U
9 در 81 متر
court referee
U
داورزمینبازیسرپوشیده
centre court
U
حیاطمیانی
law court
U
دادگاه قضایی
kangaroo court
U
دادگاه مندرآوردی
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
U
دادگاه پوشالی
court shoes
U
رجوع شود به pump
court shoe
U
رجوع شود به pump
the superme court
U
دیوانعالی کشور
court tennis
U
تنیس داخل سالن
court session
U
جلسه دادگاه
court procedure
U
محاکمه
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
U
قرار صادره از دادگاه
court of review
U
دادگاه تجدید نظر
court of record
U
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
master of the court
U
مدیر دفتر دادگاه
circuit court
U
دادگاه منطقهای
court yard
U
حیاط
criminal court
U
محکمه جنائی
criminal court
U
عشق بازی کردن
district court
U
صلحیه
district court
U
دادگاه بخش
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court
U
محمکه انتظامی
deuce court
U
زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court
U
بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court
U
دادگاه جنایی
criminal court
U
راز و نیاز کردن
change court
U
تعویض زمین
court of record
U
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
circuit court
U
دادگاه استیناف
court of province
U
دادگاه استان
court card
U
صورت :شاه
court martiall
U
شورای نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court card
U
بی بی
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court card
U
سرباز
court games
U
بازیهای محوطهای
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of appeals
U
دادگاه استیناف
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
court of first instance
U
محکمه بدایت
clerk of the court
U
کاتب
commercial court
U
دادگاههای صنفی
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
country court
U
دادگاه بخش
court of justice
U
دادگاه
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
court of grievances
U
دادگاه مظالم
court of first instance
U
دادگاه بدوی
court martial
U
دادگاه نظامی
high court of
U
دیوانعالی کشور
left court
U
زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court
U
دادگاه محلی
kangoroo court
U
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
court material
U
دادگاه نظامی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
judicial court
U
دادگاههای دادگستری
judicial court
U
محاکم عدلیه
court-martial
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
odd court
U
زمین سرویس سمت چپ
lower court
U
محکمه تالی
magistrates court
U
دادگاه جنحه
municipal court
U
دادگاه داخلی
municipal court
U
دادگاه شهرداری
motor court
U
متل
moot court
U
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court
U
دادگاه نظامی
mid court
U
وسط زمین
martial court
U
دادگاه نظامی
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
juvenile court
U
دادگاه اطفال
court-martialled
U
دردیوان حرب محاکمه کردن
international court
U
دادگاه بین المللی
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
half court
U
قسمت سرویس زمین تنیس
half court
U
زمین سرویس
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
court of inquiry
U
بازپرسی
assize court
U
محاکم سیار جنایی
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com