Perdic | counter current principle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	counter current principle U	اصول جریان متقابل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	counter current U	جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
	counter current U	جریان متقابل
	current location counter U	شمارنده مکان فعلی
	electronic counter counter measures U	اقدامات ضد ضد الکترونیکی
	principle U	سرچشمه
	principle U	حقیقت مبادی واصول
	principle U	اصل اخلاقی
	principle U	اصل علمی
	principle U	اصل
	principle U	قانون علمی
	principle U	قاعده کلی مرام
	principle U	مسلک
	on principle U	از لحاظ قیود اخلاقی
	of same principle U	هم مسلک
	principle U	معتقد باصول ومبادی کردن
	principle U	اخلاقی کردن
	in principle U	اصولا
	in principle U	بطور کلی
	principle U	قاعده
	principle U	مرام اخلاقی قاعده کلی
	principle U	اصلی
	superposition principle U	اصل بر هم نهی
	principle of validity U	اصالت الصحه
	uncertainty principle U	اصل نایقینی
	transitivity principle U	بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
	transitivity principle U	اصل سرایت پذیری
	principle of superposition U	اصل بر هم نهی
	uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	principle of permissibility U	اصالت الجواز
	exclusion principle U	است
	well-ordering principle U	اصل خوش ترتیبی [ریاضی]
	principle of exclusion U	اصل ممنوعیت
	principle of intimacy U	اصل بهم بستگی
	principle of exclusion U	در مورد کالاهای خصوصی
	principle of exclusion U	اصل محرومیت
	transitivity principle U	اصل تعدی
	benefit principle U	اصل انتفاع
	acceleration principle U	براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
	acceleration principle U	اصل شتاب
	action principle U	اصل کنش
	principle point U	مبداء اصلی
	rational principle U	اصول عقلیه
	reality principle U	اصل واقعیت
	archimedes's principle U	اصل ارشمیدس
	relativity principle U	اصل نسبیت
	reorganization principle U	اصل بازارایی
	aufbau principle U	اصل بناگذاری
	availability principle U	اصل دسترسی پذیری
	avegadro's principle U	قانون اووگادرو
	avogadro's principle U	قانون اووگادرو
	reversibility principle U	اصل برگشت پذیری
	acceleration principle U	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
	equipartition principle U	اصل هم بخشی
	correspondence principle U	اصل توافق
	exclusion principle U	اصل طرد
	duality principle U	اصل دوگانگی
	zeising principle U	اصل زای زینگ
	exclusion principle U	درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
	exclusion principle U	کالا نیستندشد
	principle of duality U	اصل دوگانگی
	exclusion principle U	اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
	exclusion principle U	اصل مستثنی کردن
	overload principle U	اصل اضافه باری
	variational principle U	اصل تغییر
	mutiplier principle U	اصل ضریب تکاثر
	mutiplier principle U	اصل ضریب بهم فزاینده
	exclusion principle U	اصل انحصار
	multiplier principle U	اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
	energy principle U	اصل انرژی
	correspondence principle U	اصل همخوانی
	correspondence principle U	اصل تنافر
	premack principle U	اصل پریماک
	huygen's principle U	قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
	indeterminacy principle U	اصل عدم قطعیت
	hedonistic principle U	اصل لذت گرائی
	principle axis U	محور اصلی
	le chatelier's principle U	اصل لوشاتلیه
	pay as you go principle U	اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
	intimacy principle U	اصل تعلق
	postremity principle U	اصل پس ایندی
	kinesiological principle U	اصول حرکت شناختی بدن
	fusion principle U	اصل ترکیبات جوش خورده
	image shearing principle U	اصول برش تصویر
	principle of criminal procedure U	اصول محاکمات جزائی
	principle of miximum overlap U	اصل حداکثر همپوشانی
	heisenberg uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	principle of microscopic reversibility U	اصل برگشت پذیری میکروسکوپی
	functional principle [Technology] U	عاملیت
	bohr's correspondence principle U	اصل تنافر
	bohr's correspondence principle U	اصل همخوانی
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	pauli fermi principle U	اصل پاولی- فرمی
	pleasure pain principle U	اصل لذت و درد
	principle of separation of powers U	اصل تفکیک قوا
	principle energy level U	تراز انرژی اصلی
	principle of civil litigation U	اصول محاکمات مدنی
	principle of civil litigation U	ایین دادرسی مدنی
	principle of criminal procedure U	ایین دادرسی کیفری
	principle of equal advantage U	اصل مزیت برابر
	diagram of weaving principle U	تصویرطرزبافت
	pauli exclusion principle U	اصل طرد پاولی
	functional principle [Technology] U	کارکرد
	von domarus principle U	اصل فون دوماروس
	principle quantum number U	عدد کوانتومی اصلی
	combining volumes principle U	اصل ترکیب حجمی
	principle of equipartition of energy U	اصل همبخشی انرژی
	berthlot thomson principle U	اصل برتلو- تامپسون
	ritz rydbergy combination principle U	اصل ترکیب ریتس- ریدبرگ
	ability to pay principle of taxation U	اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
	under the counter <idiom> U	مخفیانه فروخته شدن
	under the counter U	داروی بدون نسخه وغیر مجاز
	outside counter U	روریهمعکوس
	counter U	گیشه
	up/down counter U	شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
	under the counter U	قاچاقی
	over the counter U	خارج از بورس فروخته شده
	counter U	مقابله کردن تلافی کردن
	counter U	جواب دادن معامله بمثل کردن با
	counter U	شمارشگر
	counter U	مقابله کردن
	counter U	باجه تلاقی کردن
	counter U	ضربت زدن ضد
	counter U	مقابل دستگاه شمارنده
	counter U	عقربه شمارش
	counter U	پیشخان
	counter U	پیشخوان باجه
	counter U	بالعکس
	counter U	معکوس
	counter- U	پیشوندی به معنای مخالف یاضد
	counter U	بساط
	counter U	شمارنده
	counter U	ضربت متقابل
	counter U	درجهت مخالف
	counter U	درروبرو
	counter U	پیشخوان
	counter U	شمارگر
	counter U	دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
	counter U	ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
	counter U	برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
	counter U	1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
	counter U	کنتور
	counter U	حمله
	counter U	متقابل
	counter U	باجه
	counter U	چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
	over-the-counter <adj.> U	خارج از بورس [فروخته شده ]
	counter U	ضربت متقابله معامله به مثل
	counter U	ضد
	counter offer U	پیشنهاد متقابل
	counter offer U	عرضه متقابل
	counter preparation U	ضد تهیه
	counter riposte U	حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
	counter offensive U	حمله متقابل
	counter offensive U	پدافند متقابل
	counter mortar U	اتش ضد خمپاره انداز
	counter preparation U	تیر ضد تهیه
	counter purchase U	خرید متقابل
	counter purchase U	تهاتر
	counter purchase U	داد وستد متقابل
	counter recoil U	برگشتن لوله پس از عقب نشینی
	counter recoil U	عمل عاید عمل عودت لوله
	counter recoil U	دستگاه عاید
	counter rotate U	چرخش بالاتنه در پیچ
	counter reconnaisance U	ضد شناسایی
	counter mortar U	ضد خمپاره
	counter military U	مقابله باعملیات نظامی
	counter military U	ضد عملیات نظامی
	instruction counter U	شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
	counter jump U	پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
	counter jumper U	فروشنده دکان
	counter intelligence U	ضداطلاعات
	counter march U	تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
	counter jumper U	شاگرد دکان
	counter mechanism U	مکانیسم شمارشگر
	counter ion U	یون مخالف
	counter mechanism U	طرزکارشمارشگر
	counter memorial U	جواب یادداشت
	counter guerilla U	ضد گریلایی
	counter guerilla U	ضد چریکی
	counter gambit U	گامبی متقابل
	counter insurgency U	ضد شورش
	counter memorial U	یادداشت متقابل اخطار متقابل
	impluse counter U	شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
	frequency counter U	شمارنده فرکانس
	magnetic counter U	کنتور مغناطیسی
	photon counter U	شمارگر فوتونی
	detotalizing counter U	شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
	modulo n counter U	شمارنده به پیمانه
	turns counter U	دور شمار
	to nails to counter U	رسوا کردن
	step counter U	گام شمار
	speed counter U	کنتورسرعت
	speed counter U	شمارشگر عده دور
	sequence counter U	ترتیب شمار
	ring counter U	شمارنده حلقهای
	repeat counter U	شمارنده تکرار
	pulse counter U	ضربه شمار
	pulse counter U	پالس شمار
	program counter U	شمارشگربرنامه
	counter-lath U	تخته سقف