English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
council of europe U ن پیوستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Europe U قاره اروپا
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
the play of europe U کشور سویس
he was ordered to europe U او باروپاگسیل گردید
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
the concert of europe U دول متوافق اروپا
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
How long wI'll you stay in Europe ? U چند وقت اروپا می مانید ؟
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
He had some fascinating tales to tell about europe. U چه تعریفها که از اروپانمی کرد
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
The climate of Europe desnt suit me. U حال آمدن ( بهوش آمدن )
My trip to Europe was business and pleasure combined . U سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
council U شورا
council U کنکاشگاه
council U شورا مجلس
council U انجمن
council U مشاوره
council U هیات
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
nordic council U فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
nordic council U سوئد ایسلند
nordic council U شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
town council U انجمن شهرداری
nordic council U شورای شمالی
municipal council U انجمن شهر
order in council U تصویب نامه دولتی
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
town council U انجمن شهر
county council U سازماننافر
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
security council U شورای حفافتی یکان
security council U شورای امنیت
municipal council U انجمن شهرداری
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
council of ministers U هیات وزرا
council of ministers U هیات وزیران
council of ministers U شورای وزیران
council of entent U ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
council of entent U متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
council of entent U شورای حسن تفاهم
council chamber U انجمن گاه
cabinet council U جلسه هیات وزیران
borough council U انجمن ده
appoint as one's council U وکالت دادن
appoint as one's council U وکیل کردن
council of war U شورای نظامی
council of war U شورای جنگ
council of physicians U شورای پزشکی
council of physicians U شورای پزشکان
legislative council U هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
international council U شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international council U education in forcomputers
guardian council U شورای نگهبان
federal council U مجلس دولت متحده
federal council U مجلس متحده
economic council U شورای اقتصادی
council ofwar U شورای جنگ
council ofwar U شورای نظامی
council ot ministers U هیئت وزراء
parish council U شورای محلی
election supervisory council U انجمن نظارت بر انتخابات
rural district council U انجمن محلی زراعی
column research council U شورای تحقیق بر ستونها
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
election supervisor council U انجمن نظارت بر انتخابات
council of economic advisers U شورای مشاوران اقتصادی
economic and social council U به نیابت از طرف مجمع عمومی است
executive council [of a political party] U مجلس اجرائی [سیاست]
executive council [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com