English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
context style of a expression U سیاق عبارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
context U سابقه
context U مفاد
context U مفهوم
context U متن
context U بافت
context U دیرینه
context U زمینه
keyword in context U کلمه کلیدی در متن
context switching U راه گزینی قرینه
context free U مستقل از متن
context sensitive U حساس نسبت به متن
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
key word in context U KWIC
keyword in context index U صفحه کلید با شاخصهای ثابت
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
self expression U خود بیانگری
expression U مبین
self-expression U بیان حال
expression U حالت
expression U عبارت
expression U جلوه
expression U قیافه
expression U سیما
expression U ابراز کلمه بندی
expression U تجلی
expression U بیان
expression U القای حالت
expression U اصطلاح
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expression U تعبیر
expression U افهار عبارت
facial expression U حالت چهره
proverbial expression U تعبیر ضرب المثلی
facial expression U قیافه
facial expression U ادا
relational expression U عبارت رابطهای
regular expression U مبین منظم
range expression U عبارت دامنه
logical expression U مبین منطقی
emotional expression U جلوه هیجانی
arithmetic expression U عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
arithmetic expression U مبین حسابی
style U سبک بافت
style U سبک
style U شیوه
style U روش
style U خامه سبک نگارش
style U سلیقه
there is no style about her U سرووضعش زیبایی
there is no style about her U ندارد
there is no style about her U لباس یا وضعش متداولی است
old-style U روش گاهشماری قدیمی
old-style U حروف باریک و خمیده به جلو
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style U سبک متداول
style U معمول کردن مد کردن
style U میله متداول شدن
style U قلم
style U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style U نامیدن
Lombard style U سبک لومبارد
Hirsau style U [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
managerial style U سبک مدیرانه
Mejidian style U طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Lancet style U [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
dragon style U [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Isabellian style U سبک ایزابلین
Isabellino style U سبک ایزابلین
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style U [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
cathedral style U [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
castle style U [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Federal style U سبک معماری فدرال
cramp one's style <idiom> U محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
life style U سبک زندگی
in a narrative style U بشکل روایت
in a narrative style U بسبک داستان
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
elegant style U انشا فریف
easy style U سبک سلیس
easy style U انشای روان
ease of style U سبک سلیس
ease of style U روانی انشا
brush style U قالب قلم
brush style U طرح قلم
bald style U روش و مکتب ساده وبی لطافت
line style U سبک خط
orientalizing style U شیوه خاورمابی
To go out of fashion (style). U بدام افتادم
type style U سبک فونت
style sheet U ورق تعاریف
style sheet U مجموعه تعاریف
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style of architecture U سبک معماری
severe style U شیوه جدی
orientalizing style U سبک شرقی
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
pointed style U سبک قوس تیزه دار
cognitive style U سبک شناختی
Italian Villa style U [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
His style of writing is rather colourless and lifeless. U سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> U حمله
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U تهاجمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com