Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
programs
U
برنامه دستور
programs
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
programs
U
برنامه دادن برنامه ریختن
programs
U
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs
U
برنامه ریزی کردن
programs
U
دستور
programs
U
روش کار پروگرام
programs
U
دستور کار
programs
U
برنامه تهیه کردن
programs
U
برنامه دارکردن
programs
U
برنامه نوشتن
programs
U
برنامه
programs
U
نقشه
welfare programs
U
برنامههای رفاهی
application programs
U
برنامههای کاربردی
system programs
U
برنامههای سیستم
support programs
U
برنامههای پشتیبانی
utility programs
U
برنامههای سودمند
suite of programs
U
1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص
control programs
U
برنامههای کنترلی
social programs
U
برنامههای اجتماعی
Programs menu
U
زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
national programs
U
برنامههای ملی
medical programs
U
برنامههای پزشکی
conservation
U
محافظت
conservation
U
حراست
conservation
U
بقاء
conservation
U
حفظ منابع طبیعی
conservation
U
داشت
conservation
U
نگاهبانی
conservation
U
حفافت
conservation
U
نگهداری
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
data management programs
U
برنامههای مدیریت داده ها
momentum conservation
U
بقای اندازه حرکت
soil conservation
U
حفافت خاک
conservation-minded
U
سطح شیبدار
soil conservation
U
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
conservation law
U
قانون پایستگی
[فیزیک]
conservation law
U
اصل بقا
[فیزیک]
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
mass conservation
U
بقاء جرم
conservation of land
U
حفظ اراضی
conservation of mass
U
بقای جرم
conservation of matter
U
بقای ماده
conservation of momentum
U
بقای اندازه حرکت
conservation of energy
U
بقای انرژی
energy conservation
U
بقاء انرژی
energy conservation
U
بقای انرژی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
conservation of charge
U
بقای بار الکتریکی
conservation law
U
قانون بقا
conservation force
U
نیروی باقی
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
U
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
conservation of orbital symmerty
U
بقای تقارن اوربیتال
law of conservation of energy
U
قانون بقای انرژی
law of conservation of momentum
U
قانون پایستگی تکانه
[فیزیک]
law of conservation of mass
U
قانون بقای جرم
law of conservation of mass energy
U
قانون بقای جرم - انرژی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com