Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conditional sale
U
بیع شرط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditional
U
مشروط
conditional
U
مقید
conditional
U
معلق
conditional
U
نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
conditional
U
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
conditional
U
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
conditional
U
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
conditional
U
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
conditional
U
نامعلوم
conditional
U
موکول مقید
conditional
U
مشروطه
conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
U
شرطی
conditional branch
U
انشعاب شرطی
conditional breakpoint
U
نقطه انفصال شرطی
conditional confession
U
اقرار مشروط
conditional contract
U
عقد معلق
conditional discharge
U
ازادی مشروط
conditional contract
U
عقد مشروط
conditional transfer
U
انتقال شرطی
conditional statement
U
دستور شرطی
conditional statement
U
حکم شرطی
conditional race
U
مسابقه مشروط با ارابه
conditional probability
U
احتمال مشروط
conditional order
U
سفارش مشروط
conditional instruction
U
دستورالعمل شرطی
conditional operator
U
عملگر شرطی
conditional jump
U
جهش شرطی
bi conditional operation
U
عمل دوشرطی
material conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional jump instruction
U
دستورالعمل پرش شرطی
sale
U
بیع
sale
U
حراج
sale
U
قابل فروش
sale
U
بازار فروش
sale
U
فروش
for sale
U
فروشی
on sale
U
فروشی
on sale
U
در معرض فروش گذاشته شده
sale department
U
بخش فروش
sale forecast
U
پیش بینی فروش
sale manager
U
مدیر فروش
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sale or return
U
فروش یا عودت
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
sale or return
U
فروش یااعاده
sale commission
U
کارمزد فروش
sale by auction
U
فروش به وسیله حراج
revocable sale
U
بیع غیر قطعی
revocable sale
U
بیع شرط
put up for sale
U
به معرض فروش گذاشتن
public sale
U
مزایده
public sale
U
حراج
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
rummage sale
U
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
sale by auction
U
حراج
sale price
U
قیمت فروش
sale price
U
قیمت حراج
to put to sale
U
بمعرض فروش گذاشتن
whole sale dealer
U
عمده فروشی
sale department
U
قسمت فروش
white sale
<idiom>
U
حراج حوله ،پارچه کتان
jumble sale
U
فروشگاهخیریهلوازم دستدوم
the proceeds of the sale
U
وجوهی که از فروش بدست می اید
the proceeds of the sale
U
پولی که از محل فروش بدست می اید
to expose to sale
U
درمعرض فروش گذاشتن
whole sale trade
U
عمده فروشی
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot sale
U
فروش نقد
sale quota
U
سهمیه فروش
sale short
U
پیش فروش کردن
sale short
U
معامله سلف کردن
sale tax
U
مالیات بر فروش
short sale
U
پیش فروشی
short sale
U
سلم فروشی
short sale
U
معامله سلف
short sale
U
بیع سلف پیش فروشی
short sale
U
سلم
white sale
U
فروش ملافه و اجناس ذرعی
particulars of sale
U
شروط و مواعدعقد بیع
at the time of the sale
U
حین البیع
consequence of a sale
U
اثار بیع
contract of sale
U
قرارداد فروش
contract of sale
U
عقد بیع
credit sale
U
اعتبار در معامله
credit sale
U
فروش قسطی
credit sale
U
فروش غیرنقدی
credit sale
U
نسیه فروختن
credit sale
U
بیع نسیه
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
cash sale
U
بیع نقد
cash sale
U
فروش نقدی
at the point of sale
U
در نقطه فروش
auction sale
U
مزایده فروش
auction sale
U
فروش به وسیله حراج
at the moment of the sale
U
حین البیع
bill of sale
U
صورت فروش
bill of sale
U
فاکتور
bill of sale
U
سند فروش
bill of sale
U
بیع نامه
deed of sale
U
بیع نامه
deed of sale
U
سند فروش
invalid sale
U
بیع فاسد
irrevocable sale
U
بیع قطعی
irrevocable sale
U
بیع منجز
object of sale
U
مبیع
object of sale
U
کالا
object of sale
U
مثمن
offer for sale
U
پیشنهاد جهت فروش
fire sale
U
فروش مال التجاره حریق زده
particulars of sale
U
اوصاف مبیع
forward sale
U
بیع سلم
forced sale
U
فروش قانونی
forced sale
U
فروش اجباری
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
forward sale
U
پیش فروش
forward sale
U
نسیه فروختن
forward sale
U
بیع سلف
credit sale
U
فروش نسیه
point of sale terminal
U
ترمینال فروش اطلاعات
Are there any houses for sale in these parts?
U
این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
car boot sale
U
فروشاجزایکوچکاتومبیل
sale on a large scale
U
فروش زیاد
auction sale without reserve
U
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
sale of coins against other coins
U
بیع صرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com