Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condition
U
شرط
[وضع]
[پیشزمینه]
necessary condition
U
شرط لازم
[ریاضی]
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
out of condition
U
معیوب
out of condition
U
خراب
on that condition
U
به آن شرط
on one condition
U
به یک شرط
on the condition that
U
به شرط انکه
zero condition
U
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
on no condition
U
به هیچ شرطی
condition
U
اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition
U
موقعیت
condition
U
عارضه شرطی کردن
condition
U
وضع
condition
U
شرط
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
condition
U
شرط مقید کردن
condition
U
چگونگی
condition
U
وضعیت
condition
U
حالت
condition
U
مشروط کردن
condition
U
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition
U
شرط مهم در قرارداد
condition
U
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition code
U
رمز وضعیت
condition code
U
کدوضعیت اماد
condition code
U
کد شرط
putting a condition
U
اشتراط
condition of corollary
U
شرط نتیجه
condition of equilibrium
U
شرط تعادل
condition code
U
کد وضعیت امادگی اقلام
space condition
U
شرط فاصله
mark condition
U
شرط علامت
condition about description
U
شرط صفت
putting a condition
U
شرط گذاشتن
boundary condition
U
شرط کرانی
option of condition
U
خیار شرط
operating condition
U
رژیم
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
readiness condition
U
وضعیت اماده باش
restart condition
U
شرط بازاغازی
no load condition
U
حالت بی باری
normalization condition
U
شرط بهنجارش
condition of non performance
U
شرط فعل نفیا"
condition of performance
U
شرط فعل اثباتا"
error condition
U
شرط خطا
lay down the condition
U
شرط کردن چیزی
interesting condition
U
حمل
interesting condition
U
ابستنی
initial condition
U
شرط اولیه
initial condition
U
شرایط اولیه
in working condition
U
کارکننده
in working condition
U
دایر
in good condition
U
بی عیب خوب
error condition
U
وضعیت خطا
interesting condition
U
حاملگی
equilibrium condition
U
شرط تعادل
condition of qualification
U
شرط صفت
condition of readiness
U
وضعیت امادگی رزمی
condition of readiness
U
شرایط امادگی
mark condition
U
وضعیت نشان
make it a condition
U
شرط کردن
line condition
U
حالت خط
line condition
U
وضع خط
default condition
U
وضعیت قرار دادی
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
embankment condition
U
حالت یا شرائط خاکریزی
ignition condition
U
حالت احتراق
space condition
U
حالت فاصله
standard condition
U
شرایط استاندارد
to change ones condition
U
عروسی کردن
to change ones condition
U
زن گرفتن شوهرکردن
prevailing condition
U
شرط غالب
to make it a condition
U
شرط کردن
tropical condition
U
شرایط گرمسیری
unclear condition
U
شرط مجهول
air condition
U
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
ammunition condition
U
وضعیت مهمات
Coulomb's condition
U
قید کولن
an unclear condition which
U
consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
On condition that. Provided that.
U
بشرط آنکه (بشرطی که )
to chang one's condition
U
عروسی کردن
to buy on condition
U
شرط خریدن
standard condition
U
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
sufficient condition
U
شرط کافی
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
pre condition
U
شرط لازم الاجرای قبلی
in a ruined condition
U
ویران
condition of subsequent events
U
شرط نتیجه
condition which is impossible to fulfill
U
شرط غیر مقدور
reasonable term and condition
U
قید و شرط معقول
condition about performance of an act
U
شرط فعل
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
attack condition , alfa
U
الف
attack condition , alfa
U
وضعیت تک
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
functional condition code
U
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
in perfecting bail condition
U
بی عیب
idle circuit condition
U
وضعیت مدار بی بار
In good condition (health).
U
سالم وبی عیب
condition contrary to the requirement
U
contract of
condition contrary to the requirement
U
شرط خلاف مقتضای عقد
condition contrary to the requirment
U
شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of
U
شرط خلاف مقتضای عهد
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
He is in no condition (not fit)to work.
U
امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
person in whose favor a condition is mad
U
مشروط له
to book something
U
چیزی را رزرو کردن
that is my book
U
کتاب من است
that is my book
U
این
that book
U
این کتاب
that book
U
ان کتاب
the a of a book
U
خوانندگان کتابی
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
your book
U
کتاب شما
your book
U
کتابتان
you are welcome to my book
U
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book
U
برون سند کتابی ازبر
very many book
U
کتابهای خیلی زیاد
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
this book is yours
U
این کتاب مال شما ست
the book is out of p
U
کتاب تمام شده است
book
U
بداخلاق
it was a p to another book
U
مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book
U
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
here is my book
U
اینست کتاب من
book value
U
ارزش دفتری
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
by the book
U
کتابی
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
U
شماره بازیگرخطاکار
book
U
دفتر
book
U
ثبت کردن
book value
U
ارزش ثبت شده در دفتر
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
book one
U
جلد نخستین
by the book
U
ازروی کتاب
book
U
فصل یاقسمتی از کتاب
book
U
مجلد دفتر
book
U
کتاب
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book
U
درکتاب یادفترثبت کردن
book value
U
بهای دفتری
book one
U
کتاب نخست
here is my book
U
کتاب من اینها
comic book
U
کتاب کاریکاتور
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
phone book
U
دفتر حاوی شمارههای تلفن
year book
U
سالنامه
book plates
U
برچسب کتاب
telephone book
U
دفتر تلفن
log book
U
رخداد نامه
log book
U
دفتر رخدادهای روزانه
log book
U
رخداد نگاشت
appointment book
U
دفترچهقرارملاقاتها
cookery book
U
کتابآشپزی
code book
U
کتابرمزگشا
book token
U
کارتخریدکتاب
address book
U
دفترچه تلفن
telephone book
U
راهنمای تلفن
spine of the book
U
تیرهپشتیکتاب
bound book
U
کتابپربرگ
book of matches
U
جعبهکبریت
pepole of the book
U
اهل کتاب
book ends
U
کتابنگهدار
exercise book
U
کتابتمرین
book plate
U
برچسب کتاب
book draw
U
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
book keeper
U
دفتردار
tou book
U
لباس تکواندو
to wade through a book
U
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
U
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book
U
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
phone book
U
کتاب راهنمای تلفن
book learning
U
علم کتابی
to license a book
U
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
U
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
U
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
waste book
U
دفتر باطله
what is this book worth?
U
این کتاب چقدر ارزش دارد
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
U
کتاب ابی
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
book cost
U
هزینه ثبت شده در دفتر
Yellow Book
U
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
book making
U
شرطبندی
word book
U
کتاب لغت
woman of the book
U
کتابیه
book debts
U
بدهی دفتری
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book
U
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
U
کتاب سفید
to e. upon acovnt book
U
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
guest book
U
دفترچهمیهمانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com