Perdic | concurrent jurisdiction | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 41 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	concurrent jurisdiction U	رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	jurisdiction U	قضایی
	jurisdiction U	محاکمه
	jurisdiction U	محاکمه کردن
	jurisdiction U	قضاوت کردن
	non concurrent U	نا همراه
	jurisdiction U	صلاحیت
	jurisdiction U	تسلیم دادگاه کردن
	non concurrent U	نا موافق
	jurisdiction U	اختیار قانونی
	jurisdiction U	قلمروقدرت
	concurrent U	دریک وقت واقع شونده موافق
	concurrent U	همرو همزمان
	concurrent U	همزمان
	concurrent U	چند منظوره
	concurrent U	اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
	concurrent U	نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
	concurrent U	تقریباگ همزمان
	jurisdiction U	حوزهء قضایی
	concurrent U	متقارن
	exclusive jurisdiction U	حق قضاوت استثنایی
	jurisdiction clause U	شرط داوری
	jurisdiction of the court U	صلاحیت دادگاه
	partial jurisdiction U	حق خود گردانی محدود
	partial jurisdiction U	حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
	relative jurisdiction U	صلاحیت نسبی
	exclusive jurisdiction U	حق قضاوت کنسولی
	concurrent variation U	تغییر همزمان
	concurrent validity U	اعتبار همزمان
	concurrent execution U	اجرای همزمان
	concurrent force U	نیروی همرس
	concurrent operation U	عملکرد همزمان
	concurrent processing U	پردازش همزمان
	concurrent programming U	برنامه نویسی همزمان
	concurrent reinforcement U	تقویت همزمان
	concurrent training U	اموزش همزمان
	concurrent program execution U	اجرای همزمان برنامه
	non litigious jurisdiction act U	قانون امور حسبی
	exemption from territorial jurisdiction U	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
	principal of domestic jurisdiction U	اصل صلاحیت ملی
	The courts have unlimited jurisdiction. U	دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy