English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concept of operations U تدبیر عملیات
concept of operations U روش اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concept U درک
concept U تصور
self concept U خود پنداری
self-concept U خود پنداری
self concept U خودانگاره
self concept U خودپنداره
concept U انگاره
concept U اندیشه
concept U زاییده افکار
concept U تصور کلی
concept U عقیده
concept U فکر
concept U مفهوم
concept U راه کار
concept U خلاصه خط مشی
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
concept U چکیده
commander's concept U تدبیر فرمانده
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
concept formation U تکوین مفهوم
concept learning U مفهوم اموزی
concept of operation U تدبیر عملیاتی
conjunctive concept U مفهوم عطفی
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
relational concept U مفهوم ربطی
social self-concept U خودپنداری اجتماعی
value added concept U مفهوم ارزش افزوده
strategic concept U تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
tactical concept U تدبیر عملیات تاکتیکی
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
stored program concept U ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده
hanfman kasanin concept formation test U ازمون هانفمان- کاسانین برای شکل گیری مفهومها
f.of operations U حوزه عملیات
operations U عملیات
operations U نحوه استفاده ازدستگاهها
operations code U کد عملیاتی
operations room U اتاق عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
operations research U تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations personal U پرسنل عملیات
over the beach operations U عملیات ساحلی
operations detachment U عنصرعملیات رسد عملیات
operations analysis U تجزیه و تحلیل عملیات
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
operations room U centre combatinformation: syn
stability operations U عملیات ارام سازی
stability operations U عملیات تامین ثبات داخلی
Military operations. U عملیات نظامی
terminal operations U عملیات اسکلهای
terminal operations U عملیات بارانداز
theater of operations U صحنه عملیات
air operations U عملیات هوایی
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
psychological operations U عملیات روانی
over the beach operations U عملیات کرانهای
special operations U عملیات مخصوص یا ویژه
night operations U عملیات شبانه
maritime operations U عملیات دریایی یا ناوگانی
continuity of operations U مداومت عملیات
concrete operations U عملیات عینی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
combat operations U مرکز عملیات رزمی
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
clearing operations U عملیات مین روبی
chemical operations U عملیات شیمیایی
building operations U عملیات ساختمانی
airmobile operations U عملیات هوارو
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations U پایگاه عملیات
airmobile operations U عملیات متحرک هوایی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
continuity of operations U تسلسل عملیات
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
covert operations U عملیات مخفی
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
flight operations U عملیات پرواز
logical operations U عملیات منطقی
operations code U رمز عملیاتی
deputy for operations U معاونت عملیات
denial operations U عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
denial operations U عملیات ممانعتی
air operations U میز ردنگاری هوایی
covert operations U عملیات پنهانی
formal operations U عملیات صوری
aerospace projection operations U بالای منطقه عملیات
air area operations U عملیات منطقه هوایی
air ground operations U عملیات مشترک زمینی وهوایی
the four basic arithmetic operations U چهار عمل اصلی [ریاضی]
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
open market operations U عملیات بازار ازاد
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
black market operations U عملیات بازار سیاه
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
data transfer operations U عملیات انتقال داده
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations U رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com