English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
compressor discharge pressure U فشار در قسمت خروجی کمپرسور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
compressor inlet pressure U فشار در قسمت ورودی کمپرسور
high pressure compressor U منراکم کننده فشار قوی
discharge pressure U فشار تخلیه
low pressure discharge U تخلیه ی فشار ضعیف
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
compressor U ماشین فشار
compressor U برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه یاماشین فشردن هوا
compressor U منگنه کمپرسور
compressor U متراکم کننده
compressor U دستگاه تراکم هوا
compressor U کمپرسور
air compressor U هوای فشرده ساز
gas compressor U متراکم کننده هوا
air compressor U کمپرسورهوا
reciprocating compressor U کمپرسور پیستونی
dual compressor U کمپرسور دوتایی
axial compressor U کمپرسور جریان خطی
compressor vane U تیغههای ثابت روی استاتور
compressor turbine U توربینکمپرسور
compressor stator U استاتور کمپرسور
compressor rotor U رتور کمپرسور
compressor oil U روغن کمپرسور
volume compressor U محدودکننده دینامیکی
centrifugal compressor U کمپرسور سانتریفوژ
suoersonic compressor U کمپرسور مافوق صوت
turbo compressor U کمپرسور دورانی
axial compressor blade U تیغهمحورکمپرسور
compressor inlet temperature U دمای گازهای ورودی کمپرسور
rotary piston compressor U کمپرسور پیستون دار
diagonal flow compressor U کمپرسور با جریان متناوب
axial flow compressor U کمپرسور جریان خطی یامحوری
air conditioner compressor U کمپرسورتهویههوا
turbine-compressor shaft U میلهکمپرسورتوربین
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
discharge U خالی کردن گلوله
discharge U برون ریزی
discharge U خالی کردن باتری
discharge U ابراء
discharge U رفع اتهام
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
discharge U ازاد کردن
discharge U دبی
discharge U گذر حجمی در واحگ زمان
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U دشارژ
discharge U خارج کردن
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge U منفصل یااخراج کردن
discharge U تبرئه
discharge U مفاصا تصفیه
discharge U تخلیه بار
discharge U پرداخت
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharge U انفصال ترشح
discharge U بده
discharge U ترشح کردن
discharge U اداء کردن
discharge U تادیه
discharge U مرخص کردن
discharge U درکردن
discharge U خالی کردن
discharge U تخلیه
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U تخلیه الکتریکی
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharge U تادیه کردن
discharge gate U دریچه تخلیه
discharge of affect U برون ریزی هیجانی
discharge nozzle U فواره تخلیه
discharge hydrograph U منحنی بده
discharge head U ارتفاع تخلیه
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
sediment discharge U بده جامد
discharge of chips U تخلیه براده ها
discharge of solids U بده جامد
discharge of an obligation U سقوط تعهد
discharge end U محل تخلیه
discharge end U سمت تخلیه
surging discharge U تخلیه نوشی
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
corona discharge U تخلیه کورونا
corona discharge U تخلیه الکتریکی
corollary discharge U تخلیه تبعی
to discharge a guarantee U ضمانتی را ازاد کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
discharge capacity U فرفیت تخلیه بار
discharge curve U منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge currect U جریان دشارژ
discharge currect U جریان تخلیه
discharge conveyor U نوار تخلیه
spontaneous discharge U شلیک خودانگیخته
discharge cock U شیر تخلیه
discharge chute U سرسره تخلیه
discharge capacity U فرفیت تخلیه بارانداز
discharge head U سر لوله
mutual discharge U مبارات
honorable discharge U ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
honorable discharge U ترخیص محترمانه
glow discharge U تخلیه تابنده
glow discharge U تخلیه تابناک
general discharge U خاتمه خدمت
general discharge U ترخیص عمومی از خدمت سربازی
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
flood discharge U بده طغیان
implusive discharge U تخلیه غیر متناوب
internal discharge U تخلیه داخلی
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
neural discharge U تخلیه عصبی
non self maintained discharge U تخلیه وابسته
main discharge U تخلیه اصلی
order of discharge U حکم تصفیه
order of discharge U حکم برائت ذمه
oscillating discharge U تخلیه مواج
undulatory discharge U تخلیه مواج
lightning discharge U تخلیه اتمسفری
point discharge U تخلیه نقطهای
flaming discharge U تخلیه مشتعل
first townsend discharge U تخلیه اول تاونزند
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
discharge voltage U ولتاژ تخلیه
impulse discharge U تخلیه ضربهای
discharge velocity U سرعت تخلیه
discharge valve U سوپاپ تخلیه
discharge valve U سوپاپ دود
discharge spout U ناودانه ی تخلیه
discharge resistance U مقاومت تخلیه
discharge recorder U تخلیه نگار
discharge opening U مجرای تخلیه
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
disruptive discharge U تخلیه جرقهای
electron discharge U تخلیه الکترونها
electrical discharge U تخلیه برقی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
residual discharge U تخلیه مانده
second townsend discharge U تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge U تخلیه ناوابسته
discharge opening U راهگاه تخلیه
conditional discharge U ازادی مشروط
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
average discharge U بده میانگین
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
discharge tube U مجرایتخلیه
average available discharge U بده متوسط مفید
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
discharge voltage U ولتاژ دشارژ
average discharge U بده متوسط
brush discharge U تخلیه جارویی
discharge bay U صفحهشارژنشده
discharge system U سیستمتخلیه
absolute discharge آزادی مطلق
average available discharge U بده میانگینی دسترس
coefficient of discharge U ضریب جریان
utilizable discharge U بده مفید
discharge pipe U لولهتخلیه
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
coefficient of discharge U ضریب تخلیه
anuual discharge U بده سالانه
discharge tube U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
mistake while in discharge of duty U خطا در حین انجام وفیفه
lightning discharge current U جریان تخلیه
incandescent cathode discharge U تخلیه کاتد ملتهب
discharge rate [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
luminous discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
electric discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
discharge indicator disc U دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
gas discharge relay U رله تخلیه گازی
abnormal glow discharge U تخلیه تابناک نامتعارف
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
glow discharge tube U لامپ مشتعل
glow discharge lamp U لامپ تخلیه کنتاکتی
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
capacitor discharge ignition U سیستم احتراق با انرژی زیاد
high frequency discharge U تخلیه فرکانس بالا
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
corona discharge current U جریان تخلیه کورونا
cooling water discharge U تخلیه اب سرد
semi self maintained discharge U تخلیه نیم وابسته
gas discharge lamp U لامپ تخلیه گازی
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
xenon discharge lamp U لامپ تخلیهای گزنون
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
high rate discharge U تخلیه شدید
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com