Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
component efficiency
U
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d.c. component
U
مولفه دی سی
component
U
جزء سازنده
component
U
عضو قسمت
component
U
جزء ساختمانی
component
U
قطعه
component
U
عنصر
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
همنه
component
U
اجزاء
component
U
ترکیب دهنده
component
U
جزء
component
U
مولفه
component
U
قسمت
component
U
عضو
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
ترکیب کننده
component
U
همنهند
component
U
جسمهای ترکیب کننده
component
U
سازا
component
U
مولفه بردار
component
U
سازنده
component
U
جزء در شیمی
electric component
U
قطعه الکتریکی
discrete component
U
با مولفههای گسسته
component operation
U
عناصر عملیاتی
component life
U
عمر قانونی یک وسیله
component forces
U
نیروهای مولفه
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
discrete component
U
مولفه گسسته
component drawing
U
رسم قطعات
component drawing
U
رسم جزیی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
wind component
U
مولفه مربوط به باد
component part
U
جزء ساختمان
building component
U
اجزای ساختمان
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component
U
مولفه موثر
frequency component
U
اجزای فرکانس
homopolar component
U
مولفه همقطب
zero sequence component
U
مولفه همقطب
wattless component
U
جریان کور
wattless component
U
جریان هرز
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
tangential component
U
مولفه مماسی
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service component
U
نیروی مسلح
reactive component
U
جریان هرز
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
plain component
U
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
out of phase component
U
مولفه بیرون از فاز
one component system
U
سیستم یک جزیی
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
magnetic component
U
قطعه مغناطیسی
idle component
U
اجزاء کور
wind component
U
شاخه سمتی باد
capacity component of spark
U
بخش فرفیتی جرقه
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
single component gases
U
گازهای تک جزیی
component change order
U
دستور تغییر قطعات یک وسیله
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
inductance component of spark
U
پخش القایی جرقه
component end item
U
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
component of a symmetrical system
U
مولفه دستگاه متوازن
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
efficiency
U
بهره وری
efficiency
U
میزان لیاقت تولید
efficiency
U
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency
U
قابلیت کاردانی
efficiency
U
عرضه
efficiency
U
درجه تاثیر
efficiency
U
اثر بخشی
efficiency
U
بهره
efficiency
U
کفایت
efficiency
U
کارایی
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
efficiency
U
راندمان
efficiency
U
کارامدی
efficiency
U
بازده
overall efficiency
U
راندمان کلی
overall efficiency
U
بازده کلی
efficiency
U
لیاقت
efficiency
U
ضریب انتفاع
efficiency
U
بازده سودمندی
efficiency
U
خوب کار کردن
combat efficiency
U
کارایی رزمی
combustion efficiency
U
راندمان احتراق
mechanical efficiency
U
بازده مکانیکی
combustion efficiency
U
بازده احتراق
mechanical efficiency
U
کارایی مکانیکی
motor efficiency
U
بازده موتور
commercial efficiency
U
بازده صنعتی
nozzle efficiency
U
کارایی نازل
nozzle efficiency
U
راندمان نازل
production efficiency
U
کارائی تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
volumetric efficiency
U
بازده حجمی
transformer efficiency
U
راندمان ترانسفورماتور
transformer efficiency
U
بازده مبدل
total efficiency
U
راندمان کل
thermal efficiency
U
راندمان حرارتی
tax efficiency
U
کارائی مالیاتی
absolute efficiency
U
کارائی مطلق
ideal efficiency
U
راندمان ایده ال
rectifier efficiency
U
بازده یکسوکننده
ballistic efficiency
U
کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
average efficiency
U
بازده متوسط
radiation efficiency
U
راندمان تابش
predictive efficiency
U
کارایی پیش بینی
mechanical efficiency
U
راندمان مکانیکی
increase of efficiency
U
افزایش راندمان
ideal efficiency
U
بازده ایده ال
high efficiency
U
ضریب بهره بالا
high efficiency
U
راندمان بالا
generator efficiency
U
بازده مولد
conversion efficiency
U
بازده تبدیل
energy efficiency
U
بازده انرژی لومینسانس
teacher efficiency
U
کارامدی معلم
emission efficiency
U
بازده کاتد
efficiency variance
U
اختلاف بازدهی
efficiency variance
U
تباین کارایی
efficiency unit
U
واحد کارایی
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
efficiency of rectification
U
بازده یکسوکنندگی
injection efficiency
U
بازده تزریق
internal efficiency
U
راندمان داخلی
maximum efficiency
U
راندمان بیشینه
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
economic efficiency
U
کارائی اقتصادی
luminous efficiency
U
راندمان روشنایی
luminous efficiency
U
ضریب روشنایی
lamp bulb efficiency
U
بازده لامپ
margine efficiency of capital
U
نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
margine efficiency of capital
U
بازده نهایی سرمایه
energy conversion efficiency
U
راندمان تبدیل انرژی
marginal efficiency of investment
U
کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal efficiency of capital
U
کارائی نهائی سرمایه
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
margin efficiency of investment
U
بازده نهایی سرمایه گذاری
annual efficiency index
U
شاخص کارایی سالانه خدمتی
coefficient of relative efficiency organ
U
ضریب نسبی کارایی سازمان
crystal frequency changer efficiency
U
بازده بلور تغییر دهنده بسامد
low level injection efficiency
U
ضریب بهره تزریق در سطح پایین
decreasing marginal efficiency of capita
U
کارائی نهائی نزولی سرمایه
marginal efficiency of investment schedu
U
نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
ampere hour efficiency of storage batter
U
بازده باتری انبارهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com