English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication interface U میانجی ارتباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
interface U استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface U یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface U کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface U میانجی
interface U سطح مشترک
interface U وجه مشترک
interface U دفتر مشترک قسمتها
interface U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface U استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface U مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface U واسط
interface U وصل کردن از طریق رابط
interface U رابط
interface U فاصل
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface U واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface U مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface U پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface U که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
electrical interface U تداخل الکتریکی
eia interface U یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
centronics interface U رابط موازی
centronics interface U واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
serial interface U رابط سری
expansion interface U تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
parallel interface U رابط موازی
interface card U کارت رابط
standard interface U واسطه استاندارد
friendly interface U ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
standard interface U رابط استاندارد
user interface U میانجی کمکی
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
network interface card U کارت میانجی شبکه
MIDI interface card U کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
man machine interface U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
graphical user interface U واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
general purpose interface U میانگیر همه منظوره
graphical user interface U استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface U میانجی نگارهای کاربر
computer interface unit U وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
input output interface U میانگیر ورودی- خروجی
fibre distributed data interface II U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
fibre distributed data interface U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
general purpose interface bus U مسیر میانگیر همه منظوره
small computer system interface U میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
enhanced system device interface U میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface U واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface U مجموعه استانداردها
communication U وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication U اطلاع
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication U کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication U مخابره
communication U اخبار
communication U ارتباطات مواصلات
communication U ابلاغ
communication U نقل وانتقال
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communication U ماهواره
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication U وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication U پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication U کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication U عبور اطلاعات
communication U مکاتبه
communication U ارتباط
communication U مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication U ابلاغیه
communication U نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication U ارتباطات
communication U مخابرات
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication U ارتباط و مخابرات
data communication U ارتباط داده ها
communication set U دستگاهارتباط
communication satellite U اقمارمخابراتی
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
data communication U مخابره داده ها
data communication U ارتباط دادهای
data communication U انتقال اطلاعات
communication cord U کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
communication devices U ماشینمرتبط
data communication U داد وستداطلاعات
electric communication U مخابرات
network communication U ارتباطشبکهای
communication antenna U آنتنمرتبط
privileged communication U مدارک محرمانه
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
one sided communication U ارتباط یکسویه
synchronous communication U ارتباط همزمان
mass communication U ارتباط جمعی
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
routes of communication U کانالهای ارتباطی
lines of communication U خطوط مواصلاتی
tele communication U ارتباط دور برد
telephone communication U ارتباط تلفنی
visual communication U ارتباط بصری
visual communication U مخابره بصری
wire communication U ارتباط با سیم
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
communication line U خط ارتباطی
communication cover U پوشش مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication device U دستگاه ارتباطی
communication engineer U مهندس مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication line U خط مخابراتی
communication link U پیوند ارتباطی
communication link U تسلسل مخابراتی
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication circuit U مدار ارتباطی
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication chief U رئیس ارتباطات
background communication U ارتباط پس زمینه
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
communication cable U کابل جریان ضعیف
communication cable U کابل ارتباطی
communication center U مرکز مخابرات
communication center U مرکزارتباطات
communication channel U مجرای ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
communication channels U طرق مواصلاتی
communication channels U وسایل ارتباطی
communication link U اتثال ارتباطی
communication network U شبکه ارتباط
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication channel U کانال ارتباطی
communication signal U سیگنال مخابراتی
communication system U نظام ارتباطی
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication theory U نظریه ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباط
communication theory U تئوری مخابرات
communication zone U منطقه مواصلات
communication security U تامین مخابراتی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication network U شبکه مخابراتی
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communication network U شبکه ارتباطی
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
data communication system U سیستم ارتباطات داده
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com