Perdic | commercial building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 199 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	commercial building U	سرای
	commercial building U	تیم
	commercial building U	تیمچه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	commercial U	تجاری
	commercial U	تجارتی
	commercial U	بازرگانی
	commercial <adj.> U	تجارتی
	commercial <adj.> U	تجاری
	commercial <adj.> U	بازرگانی
	commercial U	مربوط به تجارت
	commercial value U	ارزش تجارتی
	commercial marine U	ناوگان دریایی
	commercial marine U	کشتی تجاری
	commercial loading U	بارگیری کالای تجارتی
	commercial law U	حقوق تجارت
	commercial attache U	وابسته بازرگانی
	commercial marine U	کشتیرانی تجارتی
	commercial paper U	اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
	commercial paper U	سند تجارتی
	commercial papers U	اوراق تجارتی
	commercial policy U	سیاست بازرگانی
	commercial procuration U	قائم مقام تجارتی
	commercial pure U	خلوص تجارتی
	commercial representative U	قائم مقام تجارتی
	commercial representative U	نمایندگی بازرگانی
	commercial loading U	بارگیری تجارتی
	commercial law U	قانون تجارت
	commercial area U	منطقه تجاری
	commercial code U	قانون تجارت
	commercial company U	شرکت تجاری
	corporate [commercial] <adj.> U	بازرگانی
	commercial efficiency U	بازده صنعتی
	commercial firm U	شرکت تجارتی
	commercial intercourse U	معامله یا مراوده بازرگانی
	commercial attache U	وابسته تجارتی
	commercial attache U	وابسته تجاری
	commercial invoice U	سیاهه تجارتی
	commercial bills U	اوراق تجارتی
	commercial firm U	تجارتخانه
	commercial items U	اقلام تجارتی
	commercial items U	کالاهای تجارتی
	commercial revolution U	انقلاب بازرگانی
	commercial artist U	فردیکهکارتبلیغاتیمیکند
	commercial traveller U	بازاریاب
	commercial vehicle U	وسیلهحملکالاومسافردر جاده
	commercial banks U	بانکهای بازرگانی
	commercial bank U	بانگ بازرگانی
	commercial court U	دادگاههای صنفی
	corporate [commercial] <adj.> U	تجارتی
	corporate [commercial] <adj.> U	تجاری
	commercial relations U	مناسبات تجاری
	commercial art U	فعالیتهاوفرایندتبلیغیکمحصول
	commercial premises U	منطقهتجاری
	quasi commercial U	نیمه بازرگانی
	quasi commercial U	شبه بازرگانی
	commercial tax U	مالیات بازرگانی
	commercial transactions U	معاملات تجارتی
	commercial road traffic U	ترافیک جاده تجاری
	commercial type vehicle U	خودروی تجارتی خودروهای شخصی
	commercial structural steel U	فولادسازهای تجارتی
	transferable commercial instrument U	اوراق تجارتی قابل انتقال
	commercial water movement U	حمل و نقل با کشتیهای شخصی
	commercial water movement U	حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
	commercial center [American] U	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
	commercial center [American] U	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
	commercial center [American] U	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
	commercial center [American] U	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
	commercial structural steel U	فولاد ساختمان تجارتی
	commercial banking system U	نظام بانکداری تجارتی
	commercial air movement U	پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
	international commercial terms (incoterm U	اینکوترمز
	commercial light gage sheet U	ورق فریف تجارتی
	international commercial terms (incoterm U	قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
	building U	ساختمان
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	body-building U	بدنسازی
	body-building U	پرورش اندام
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	بدنسازی
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	body building U	پرورش اندام
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building site U	عرصه
	bridge building U	پل سازی
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	service building U	ساختمانسرویس
	slab building U	ساختلوح
	turbine building U	ساختمانتوربین
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	road building U	جاده سازی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	administration building U	قسمت اداری
	administration building U	ساختمان اداری
	building sites U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	administrative building U	ساختماناداری
	building blocks U	بنا کنده
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	building blocks U	کنده ساخت
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building block U	بنا کنده
	building block U	کنده ساخت
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	building work U	کار ساختمانی
	building line U	امتداد
	building limes U	اهک ساختمانی
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building construction U	روسازی
	building construction U	معماری
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	height of building U	بلندی ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building unit U	واحد ساختمانی
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	building system U	سیستم ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building plant U	وسایل ساختمان
	building permit U	پروانه ساختمان
	building owner U	صاحب کار
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	industrial building U	بنای صنعتی
	public building U	بنای همگانی
	building component U	اجزای ساختمان
	capital building U	سرمایه سازی
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	tower building U	ساختمان برجی
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	building connection U	انشعاب ساختمان
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	machine building U	ماشین سازی
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	building line U	راسته
	main building U	ساختمان اصلی
	site building U	زمین ساختمانی
	model building U	الگوسازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	nest building U	لانه سازی
	office building U	ساختمان اداری
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	word building test U	ازمون واژه سازی
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است