English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
command strength U استعداد یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is too much for my strength U فوق نیروی من است
strength U مقاومت
strength U نیرومندی
strength U استحکام
strength U دوام
strength U قوه توانایی
strength U قوت
strength U استعداد رزمی
strength U توان رزمی تعداد نفرات
it is too much for my strength U زورمن به ان نمیرسد
strength U شدت
strength U قدرت
strength U زور
strength U نیرو
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
it is beyond my strength U زورمن به ان نمیرسد
on the strength of U باتکا
on the strength of U باستناد
it is beyond my strength U فوق نیروی من است
bending strength U مقاومت خمشی
impact strength U استحکام برخورد
hot strength U استحکام گرمایی
grid strength U سیگنال شبکه
muscular strength U وی ماهیچه
flexural strength U توان خمشی
flexural strength U مقاومت خمشی
strength in bending U مقاومت خمشی
level of strength U میزان استعداد رزمی
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
characteristic strength U مقاومت مشخصه
insulation strength U استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
ionic strength U قدرت یونی
level of strength U سطح استعداد رزمی
impact strength U استحکام ضربهای
strength of magnetism U شدت مغناطیسی
initial strength U استحکام اولیه
buckling strength U استحکام خمشی
flexural strength U تاب خمشی
field strength U شدت میدان
crushing strength U تاب گسیختگی
crushing strength U مقاومت خرد شدن
creep strength U مقاومت خزشی
habit strength U نیرومندی عادت
creep strength U پایداری خزشی
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
compressive strength U تاب فشردگی
compression strength U استحکام فشاری
compression strength U تاب فشاری
compression strength U توان فشاری
compression strength U مقاومت فشاری
cube strength U مقاومت نمونه مکعبی
current strength U شدت جریان
design strength U مقاومت محاسباتی
fatigue strength U استحکام خستگی
end strength U استعداد نهایی
ego strength U نیرومندی خود
effective strength U استعدادرزمی موجود
effective strength U استعداد رزمی موثر
dynamic strength U مقاومت دینامیکی
disruptive strength U استحکام انقطاع
dielectric strength U استحکام دی الکتریک
dielectric strength U استحکام شکست
dielectric strength U قدرت دی الکتریک
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
design strength U مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
tear strength U مقاومت [در برابر پارگی]
they overtax our strength U بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
bond strength U قدرت پیوند
tensile strength U استحکام کششی
strength of current U شدت جریان
tensile strength U تاب کششی
tensile strength U توان کششی
superego strength U نیرومندی فراخود
strength ratio U نسبت استحکام
torsional strength U استحکام پیچشی
ultimate strength U مقاومت نهائی
knot strength U استحکام گره
tower of strength <idiom> U پشتیبانی محکم
yield strength U تاب ارتجاعی
virile strength U قوت مردی
virile strength U نیروی مردانه
unit strength U استعدادیکان
unit strength U قدرت رزمی یکان
ultimate strength U مقاومت یا استحکام نهایی
ultimate strength U حاصلضرب بیشترین بار ممکن
ultimate strength U مقاومت نهایی
ultimate strength U تاب
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
accountable strength استعداد قابل توجه
strength properties U خصوصیات استحکام
response strength U نیرومندی پاسخ
strength weld U جوشکاری مقاومتی
tensile strength U مقاومت کششی
assiciative strength U نیرومندی تداعی
pole strength U شدت قطب
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
authorized strength U استعداد مجاز
nonoperating strength U جمعی غیرفعال در یکان
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
nonoperating strength U پرسنل غیر فعال
muscular strength U زور بازو
shearing strength U طول برشکاری
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
shear strength U استقامت برشی
shear strength U مقاومت برشی
strength of materials U مقاومت مصالح
signal strength U شدت صوت
command.com U COCO.ANDفایل
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
specified command U نیروی اختصاصی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command U خودداری
under command U زیرفرماندهی
under command U تحت کنترل
self command U خودفرمانی
self command U کف نفس
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
command U فرمایش
second in command U معاون
command U فرمان دستوردادن
command U امریه
command U یکان قرارگاه عمده
command U حکم
command U امر
at my command U به فرمان من
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U حکم کردن
command U فرمان دادن
command U امرکردن
command U سرکردگی فرماندهی
command U دستور
command U فرمان
command U فرماندهی
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
field strength meter U سنجه شدت میدان
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
electric field strength U شدت میدان الکتریکی
high temperature strength U استحکام حرارتی
high strength steel U فولاد با استحکام عالی
soil shear strength U قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
strength under tangential loading U مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
effective habit strength U حد موثر نیرومندی عادت
intrinsic fatigue strength U استحکام فرسودگی ذاتی
transverse bending strength U استحکام خمشی
magnetic field strength U شدت میدان مغناطیسی
izod impact strength U استحکام ضربه ایزوتوپ
cadre strength column U ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
bending fatigue strength U مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
torsional fatigue strength U استحکام فرسودگی پیچشی
ultimate tensile strength U حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
area command U فرماندهی منطقه
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
retraining command U یکان بازاموزی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
major command U یکان عمده
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
operator command U فرمان متصدی
logistical command U یکان لجستیکی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
base command U فرماندهی پایگاه
preparatory command U فرمان خبر
retraining command U قسمت ندامتگاه
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
command post U پاسگاه فرماندهی
command economy U اقتصاد دستوری
command economies U اقتصاد دستوری
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
transient command U فرمان ناپایدار
type command U فرماندهی ناو گروه
type command U نوع یکان ناو گروه
high command U فرماندهی عالی
unified command U فرماندهی متحد
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
preparatory command U فرمان حاضرباش
word of command U فرمان نظامی
word of command U فرمان انتصاب
command posts U پست فرماندهی
command posts U پاسگاه فرماندهی
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
air command U فرماندهی هوایی
air command U یکان هوایی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
administrative command U فرماندهی اداری
administrative command U یکان اداری
high command U سرفرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com