Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at my command
U
به فرمان من
under command
U
زیرفرماندهی
under command
U
تحت کنترل
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command
U
نیروی اختصاصی
command.com
U
COCO.ANDفایل
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command
U
خودفرمانی
self command
U
کف نفس
self command
U
خودداری
second in command
U
معاون
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
امرکردن
command
U
حکم کردن
command
U
فرماندهی
command
U
فرمان دادن
command
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
U
فرمان دستوردادن
command
U
دستور
command
U
سرکردگی فرماندهی
command
U
امریه
command
U
یکان قرارگاه عمده
command
U
امر
command
U
حکم
command
U
فرمایش
command
U
فرمان
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
command net
U
شبکه فرماندهی
command net
U
شبکه یکان
command of execution
U
ریاست اجرایی
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processing
U
پردازش دستورالعمل
command processor
U
سیستم عامل فرمانی
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
continuity of command
U
مداومت فرماندهی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
comp command
U
COفرمان P
commodity command
U
فرماندهی اماد
command unit
U
واحد فرمان
command strength
U
استعداد یکان
command socialism
U
سوسیالیسم دستوری
command signal
U
علامت فرمان
command report
U
گزارش فرماندهی
command mode
U
وضعیت دستوری
command mode
U
حالت فرماندهی
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command channels
U
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command channels
U
ردههای فرماندهی
command axis
U
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command automatism
U
فرمانبری مطلق
command and control
U
کنترل و فرماندهی
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
combined command
U
یکان مرکب
combined command
U
فرماندهی مرکب
command ejection
U
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
U
گروه فرماندهی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
command language
U
زبان دستوری
command language
U
زبان فرمان
command language
U
زبان فرماندهی
command key
U
کلید فرمان
command axis
U
محور حرکت یکان
command heading
U
مسیرپیش بینی شده
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
channel command
U
فرمان کانال
command module
U
نقشهراهنما
support command
U
یکان پشتیبانی
support command
U
فرماندهی پشتیبانی
word of command
U
فرمان نظامی
sequence of command
U
ترتیب توالی فرامین
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sealift command
U
یکان حمل و نقل دریایی
sealift command
U
فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command
U
طرح فرماندهی
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command
U
فرماندهی تاکتیکی
word of command
U
فرمان انتصاب
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command
U
فرماندهی متحد
type command
U
نوع یکان ناو گروه
type command
U
فرماندهی ناو گروه
transient command
U
فرمان ناپایدار
to perform a command
U
فرمانی را اجرا کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command
U
یکان تاکتیکی
retraining command
U
قسمت ندامتگاه
retraining command
U
یکان بازاموزی
joint command
U
فرماندهی مشترک
internal command
U
فرمان درونی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
full command
U
اداره کامل
full command
U
کنترل کامل
filter command
U
فرمان FILTER
external command
U
فرمان خارجی
external command
U
فرمان برونی
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
joint command
U
یکان مشترک
logistical command
U
فرماندهی لجستیکی
resume command
U
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command
U
فرمان حاضرباش
preparatory command
U
فرمان خبر
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command
U
فرمان متصدی
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major command
U
یکان عمده
logistical command
U
یکان لجستیکی
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
air command
U
یکان هوایی
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
command posts
U
پست فرماندهی
command economies
U
اقتصاد دستوری
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command post
U
پاسگاه فرماندهی
area command
U
فرماندهی منطقه
base command
U
فرماندهی پایگاه
command post
U
پست فرماندهی
AT command set
U
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command economy
U
اقتصاد دستوری
administrative command
U
فرماندهی اداری
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command posts
U
پاسگاه فرماندهی
administrative command
U
یکان اداری
air command
U
فرماندهی هوایی
high command
U
سرفرماندهی
chain of command
U
سلسله مراتب
chain of command
U
سلسله مراتب فرماندهی
high command
U
فرماندهی عالی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
software command language
U
زبان فرمانی نرم افزاری
area support command
U
فرماندهی پشتیبانی منطقه
command select system
U
سیستم فرمان انتخابی
hayes command set
U
مجموعه فرمانهای هیز
embedded formating command
U
فرمان قالب بندی مندرج
air strategical command
U
فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command
U
فرماندهی پدافند هوایی
division support command
U
فرماندهی پشتیبانی لشگر
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
alternate command authority
U
مقام جانشین فرماندهی
advance command post
U
پاسگاه فرماندهی جلو
amphibious command ship
U
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
advance command post
U
پاسگاه رده جلو
tactical command ship
U
ناو فرماندهی
forward command post
U
پاسگاه مقدم
command destruct signal
U
علامت تخریب موشک با فرمان دور
command destruct signal
U
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
forward command post
U
پست فرماندهی جلو
command budget estimate
U
براوردبودجه
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
channel command word
U
کلمه فرمان محرا
command driven software
U
نرم افزار فرمان گرا
command management system
U
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command issuing office
U
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
U
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
command active sonobuoy system
U
وسیله اکتشاف زیردریایی
command and general staff college
U
دافوس
command and general staff college
U
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
tactical air command center
U
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
speed
U
اندازه سرعت
speed
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed
U
روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed
U
مسافت طی شده تقسیم بر زمان حرکت
speed
U
کامیاب بودن
mean speed
U
سرعت متوسط
speed
U
عده دور
speed
U
باسرعت راندن
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
speed
U
وضع
speed
U
درجه تندی
speed
U
میزان شتاب
speed
U
شتاب کامیابی
speed
U
عجله
with all speed
U
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
with all speed
U
منتهای سرعت
speed
U
سرعت
speed
U
تندی
speed
U
اسکالار سرعت
[فیزیک]
speed
U
سریع کارکردن
speed
U
تسریع کردن
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
U
شتاب حرکت
speed a way
U
نوعی بازی شبیه هاکی
speed
U
شتاب
speed up
U
تسریع
speed
U
سرعت حرکت
speed
U
مقدار سرعت
[فیزیک]
input speed
U
سرعت اولیه
turnings speed
U
سرعت تراشکاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com