English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
command and general staff college U دافوس
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
staff college U دانشگاه جنگ
general staff U ستاد ارتش
general staff U ستادفرماندهی
general staff U ستاد عمومی
general staff U ستاد کل
army general staff U ستاد عمومی ارتش
army general staff U ستادنیروی زمینی
General manager . Director general . U مدیر کل
college U کالج
college U دانشگاه
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
state college U دانشکده دولتی
industrial college U هنر سرای عالی
junior college U مدرسه فوق دیپلم
teacher's college U دارالمعلمین
teacher's college U دانش سرا
military college U دانشکده افسری
medical college U دانشکده پزشکی
medical college U دانشکده طبی
junior college U اموزشکده
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
technical college U مدرسه عالی فنی
technical college U دانشکده فنی
teachers college U دانشسرا
training college U دانشسرا
war college U دوره پدافند ملی
to found a college U دانشکدهای تاسیس کردن
war college U دانشگاه عالی جنگ
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
senior technical college U دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
college entrance examinations board U شورای امتحانات ورودی
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
ceeb (college entrance examination board U شورای امتحانات ورودی
staff U قسمت ستاد
staff U چوب بلند
staff U تیر
staff U 1- ستاد 2- کارکنان
staff U مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff U کارمندان کارکنان
staff U پرسنل
staff U افسران صاحب منصبان
staff U اعضاء هیئت
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U کارمندان
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
staff U پرسنل ستاد ستادی
staff U کارکنان
staff U مخلوط سیمان و گچ
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
operating staff U متصدیان
pack staff U بغچه نگه دار
pack staff U بارنگهدار
paraprofessional staff U کارکنان غیر تخصصی
member of staff U کارمند
personal staff U ستاد شخصی
army staff U ستادارتش
army staff U ستاد نیروی زمینی
levelling staff U شاخص تراز
army staff U ستاد نظامی
levelling staff U میر
operating staff U کارمندان عملیاتی
hand staff U دسته خرمن کوب
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff U ستاد هدایت کننده
directing staff U ستاد هادی
directing staff U ستاد هدایت کننده
gangway staff U نگهبان پله
ensign staff U میله پرچم پاشنه
hand staff U چوبدستی
combined staff U ستاد مرکب
integrated staff U ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
conducting staff U ستاد هادی
leveling staff U ژالون نقشه برداری
integrated staff U ستاد توام
brigade staff U ستاد تیپ
joint staff U ستاد مشترک
jacob's staff U مسافت سنج
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff U میله پرچم سینه
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
redeploy [staff] U تغییر دادن
supervisory staff U مباشرین
supervisory staff U کارمندان مباشر
staff supervision U نظارت ستادی
staff study U بررسی ستادی
staff sergeant U گروهبان دوم
staff section U قطعات سمبه
staff section U قسمت ستادی دسته سمبه
staff officer U افسر ستاد
staff of life U مایه حیات
staff of life U نان یا چیزی شبیه ان
staff manager U رئیس کارگزینی
staff levelling U میر ترازیابی
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
redeploy [staff] U عوض کردن
redeploy [staff] U برگرداندن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
leveling staff U میر
hotel staff U کارکنان هتل
staff nurse U سرپرستار
ground staff U افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff section U بخش ستادی
treble staff U موسیقی
tip staff U عصای سر فلزی
the staff of old age U عصای پیری
staff gauge U اشل دستی
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff estimate U براورد ستادی
rammer staff U چوب سمبه
rammer staff U دسته سمبه
planning staff U ستاد طرح ریزی کننده
half staff U نیم افراشته
staff coordination U هماهنگی ستادی
Chiefs of Staff U رئیس ستاد
staff duty U کار ستادی
staff duty U ماموریت ستادی
special staff U ستاداختصاصی
special staff U ستاد تخصصی
Chief of Staff U رئیس ستاد
staff duty U وفیفه ستادی
quarter staff U نیزه چوبی
vice chief of staff U دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff U معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff U معاونت
assistant chief of staff, g U معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g U رکن یکم اداره یکم
marked levelling staff U میر مدرج
water staff gauge U اشل اندازه گیری عمق اب
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
joint chief of staff U رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
deaputy chief of staff U رئیس رکن از رده سپاه به بالا
vice chief of staff U جانشین رئیس ستاد
marked levelling staff U میر ترازگیری
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
assistant chief of staff,g (intelligenc U معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations U رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc U رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
command U فرمایش
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
second in command U معاون
under command U زیرفرماندهی
under command U تحت کنترل
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
command.com U COCO.ANDفایل
self command U خودفرمانی
self command U کف نفس
self command U خودداری
specified command U نیروی اختصاصی
at my command U به فرمان من
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command U امرکردن
command U فرمان
command U فرماندهی
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U امر
command U فرمان دستوردادن
command U حکم کردن
command U حکم
command U دستور
command U فرمان دادن
command U سرکردگی فرماندهی
command U امریه
command U یکان قرارگاه عمده
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
transient command U فرمان ناپایدار
command module U نقشهراهنما
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
type command U فرماندهی ناو گروه
type command U نوع یکان ناو گروه
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command U فرماندهی متحد
administrative command U یکان اداری
full command U اداره کامل
continuity of command U مداومت فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
air command U یکان هوایی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
dosmount command U فرمان پیاده کردن
embeded command U فرمان تعبیه شده
administrative command U فرماندهی اداری
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
filter command U فرمان FILTER
air command U فرماندهی هوایی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command U یکان تاکتیکی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
command economies U اقتصاد دستوری
command economy U اقتصاد دستوری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com