Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collection charges
U
هزینه وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collection
U
جمع اوری
collection
U
ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection
U
و مرتب کردن در پایگاه داده
collection
U
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection
U
جمع اوری کردن
collection
U
وصول
collection
U
گرداوری گرداورد
collection
U
کلکسیون
collection
U
اجتماع مجموعه
collection
U
دریافت
collection
U
جمع اوری اخبار
collection order
U
دستور وصول
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
data collection
U
جمع اوری داده ها
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
collection of goods
U
دریافت کالا
collection fee
U
هزینه وصول
collection charge
U
هزینه وصول
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
collection agency
U
عامل جمع اوری اخبار
clean collection
U
وصولی ساده
deposit collection
U
جمع اوری سرمایه
deposit collection
U
جمع اوری کردن زباله ها
What are the collection procedures for ...?
U
روند جمع آوری برای ... چه
[جور]
است ؟
tax collection
U
جمع اوری مالیات
intelligence collection
U
طرح جمع اوری اطلاعات
intelligence collection
U
جمع اوری اطلاعات
garbage collection
U
پاک کردن خانههای بلااستفاده حافظه در یک فایل
garbage collection
U
زباله روبی
fate of a collection
U
وضعیت طلب
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
dust collection
U
غبارگیری
dust collection
U
گردگیری
documentary collection
U
وصولی اسناد
cash collection voucher
U
سند پرداخت نقدی
cash collection voucher
U
سندپرداخت غرامت نقدی
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
data collection system
U
سیستم جمع اوری داده ها
charges
U
شارژ کردن شارژ
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
U
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges
U
تصدی
charges
U
متهم کردن
charges
U
زیربار کشیدن
charges
U
خرج
charges
U
خرج منفجره
charges
U
پر کردن
charges
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
U
بار
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
U
خطای حمله
charges
U
بار الکتریکی
charges
U
موردحمایت
charges
U
پرکردن
charges
U
عهده داری
charges
U
حمله اتهام
charges
U
هزینه
charges
U
وزن
charges
U
بار مسئولیت
charges
U
گماشتن
charges
U
عهده دارکردن
charges
U
متهم ساختن
charges
U
مطالبه بها
charges
U
حمله به حریف
charges
U
اتهام
charges
U
بدهکار کردن
charges
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges
U
محفظهای
charges
U
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
بار کردن
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
industrial data collection device
U
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
depth charges
U
خرج عمیق
depth charges
U
خرج زیرابی بمب زیرابی
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
overhead charges
U
هزینه ثابت عمومی
pilot charges
U
هزینههای راهنما
repulsion of charges
U
نیروی دافعه بارها
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
transport charges
U
کرایه
examples of charges
U
نشانههاینظامی
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
additional charges
U
اتهامات اضافی
additional charges
U
خرجهای اضافی
depth charges
U
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
bank charges
U
هزینههای بانکی
charges prepaid
U
هزینه پیش پرداخت شده
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
charges collect
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
capital charges
U
هزینههای سرمایه
bank charges
U
bank
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
flashless charges
U
خرج بی شعله
flashless charges
U
خرج کم کننده شعله
free of all charges
U
بدون هیچگونه مخارج
freight charges
U
هزینههای حمل
freight charges
U
مخارج حمل
Find demolition charges to
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com