Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cold rolling mill
U
دستگاه نورد سرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
rolling mill
U
دستگاه نورد
rolling mill engineer
U
مهندس نوردکاری
rolling mill engineer
U
نوردکار
beam rolling mill
U
نورد کاری تیر
hot rolling mill
U
نوردکاری داغ
corrugated rolling mill
U
دستگاه نورد ورق موجدار
plate rolling mill
U
نوردکاری صفحه
loop mill rolling
U
نوردکاری حلقوی
wire rolling mill
U
دستگاه نورد سیم
tire rolling mill
U
دستگاه نورد لاستیک
armor plate rolling mill
U
دستگاه نورد ورق زرهی
double two high rolling mill
U
دستگاه نورد مضاعف دوبل
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
rolling
U
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling
U
هموار
be rolling in it
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
rolling
U
نورد زدن
rolling
U
نوردیدن
rolling
U
صاف
rolling
U
غلتان
rolling
U
غلتنده
rolling
U
غلطک زنی
rolling reserve
U
اماد ذخیره غلطان
rolling stone
<idiom>
U
ستاره سهیل
continous rolling
U
نورد دائمی
rolling reserve
U
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
to keep the ball rolling
U
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
rolling press
U
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
rolling plane
U
صفحه غلطشی
rolling plan
U
برنامه غلتان
rolling moment
U
گشتاور غلطشی
rolling ladder
U
نردبانچرخدار
rolling mass
U
توده غلطان
rolling instability
U
ناپایداری غلطشی
rolling hitch
U
گره سه خفت
rolling friction
U
اصطکاک غلتشی
rolling country
U
زمین پوشیده
rolling barrage
U
سد اتش غلطان توپخانه
rolling barrage
U
سد غلطان اتش
tube rolling
U
نورد کاری لوله
rolling pins
U
وردنه
rolling pin
U
تیرک
rolling pins
U
تیرک
rolling stock
U
ترنهای روی خط اهن
rolling stock
U
گردونههای ریل دار
rolling pin
U
وردنه
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
to be rolling in money
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
head rolling
U
سر چرخش
reversed rolling moment
U
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
start the ball rolling
<idiom>
U
شروع انجام کار
unbalanced rolling masses
U
بارهای غلطان نامتعادل
four high rolling stand
U
مقام چهار غلطکی
four high rolling stand
U
خان چهار غلطکی
reciprocating rolling process
U
فرایند نوردکاری رفت و امدی
rolling stock cleaning yard
U
میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
mill
U
کارخانه نورد
mill
U
اسیا
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
mill
U
اسیاب
mill
U
فرز کردن
mill
U
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
U
اسیاب کردن
ex mill
U
تحویل در کارخانه
mill
U
کنگره دار کردن
to go through the mill
U
ورزیده شدن
mill
U
ماشین
mill
U
هل دادن
saw mill
U
کارخانه اره کشی
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
per mill
U
در هر هزار
per mill
U
در هزار
to mill flour
U
ارد درست کردن
mill dam
U
بند اسیاب
tire mill
U
دستگاه نورد لاستیک
mill circle
U
چرخ اسیاب ژیمناستیک
plate mill
U
دستگاه فرز غلطکی
steel mill
U
ذوب اهن
stamping mill
U
اسیاب سنگ کوبی
form mill
U
فرز کردن پروفیل
stamp mill
U
اسیاب سنگ کوبی
stamp mill
U
ماشین پرس یا منگنه
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
slab mill
U
فرز کردن غلطکی
stamping mill
U
ماشین پرس یامنگنه
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
drawing mill
U
دستگاه نورد کششی
edge mill
U
اسیاب غلطکی
end mill
U
فرز انگشتی
muck mill
U
دستگاه نورد فولاد
fulling mill
U
کارخانه قصاری
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
glacier mill
U
تنوره یخچالی
mortar mill
U
مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
hammer mill
U
سنگ شکن چکشی
hand mill
U
اسیاب دستی
paper mill
U
ماشین کاغذسازی
pepper mill
U
فلفل ساب
mill file
U
سوهان دستی
mill race
U
اب اسیاب
mill race
U
جوی اسیاب
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
mill wright
U
اسیاب ساز
rod mill
U
سنگ شکن میلهای
pulverizing mill
U
اسیای گردساز
pug mill
U
اسیای گل مخلوط کن
plunge mill
U
فرز کردن غوطهای
plug mill
U
دستگاه نورد توپی
slabbing mill
U
دستگاه نورد لوحه
plate mill
U
غستگاه نورد صفحه
pepper mill
U
فلفل سا
hammer mill
U
اسیا چکشی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
run-of-the-mill
<idiom>
U
معمولی
ball mill
U
سنگ شکن گلولهای
ball mill
U
اسیاب ساچمهای
band saw mill
U
اره نواری ماشین فرز
bar mill
U
دستگاه نورد میله گرد
beater mill
U
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
becking mill
U
غلطک برای افزایش طول
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cogging mill
U
دستگاه نورد شمشه
run-of-the-mill
U
عادی
run-of-the-mill
U
برجسته نبودن در جنس متوسط
water mill
U
اسیاب ابی
water mill
U
اسیاب
post mill
U
آسیابنصبشده
run of the mill
U
عادی
run of the mill
U
برجسته نبودن در جنس متوسط
color grinding mill
U
دستگاه رنگ سای
cogging mill train
U
مسیر دستگاه نورد شمش
ingots slab mill
U
دستگاه نورد لوحه
single stand mill
U
دستگاه نورد یک مقامه
hot strip mill
U
مسیر نورد گرم
cross country mill
U
نورد چلیپایی
paint roller mill
U
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill
U
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
continous rod mill
U
دستگاه نورد سیم دائمی
narrow strip mill
U
نورد نوار باریک
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
wide strip mill
U
دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill
U
کالیبر نورد سیم
sheet mill stand
U
مقام نورد ورق
The waters run clear of the mill .
<proverb>
U
آبها از آسیاب افتاد .
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
cold
U
سرما
out in the cold
<idiom>
U
تنها
cold
U
سرماخوردگی
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold
U
زکام سردشدن یا کردن
cold
U
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
U
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
to keep cold
U
دست پاچه نشدن
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
U
بدون آماده بودن
out cold
<idiom>
U
به کما رفتن
keep cold
U
خونسردی خود را حفظ کردن
it is cold
U
سرد است
cold
U
نه گرم
keep cold
U
دست پاچه نشدن
i f. cold
U
سردم است
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
to go through cold turkey
<idiom>
U
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to go cold turkey
U
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
to grow cold
U
سردشدن
to feel cold
U
احساس سردی کردن
to shiver with cold
U
از سرمالرزیدن
to feel cold
U
از سرما یخ زدن
to get cold feet
U
نامطمئن شدن
cold turkey
U
ترک اعتیاد بلامقدمه
cold turkey
U
بوقلمون سرد
[آشپزی]
cold reduce
U
نورد کردن در حالت سرد
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
cold turkey
U
ترک اعتیاد
get cold feet
<idiom>
U
درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey
U
محروم
cold turkey
U
خمار
cold turkey
U
بدون تهیه وتدارک
cold turkey
U
بدون آمادگی
catch a cold
<idiom>
U
سرما خوردن
I feel cold.
U
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
U
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
U
بسیارسرد
cold fish
U
غیر احساساتی
cold turkey
U
بلامقدمه
cold coolant
U
مخزنخنککننده
cold air
U
هوایخنک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com