Perdic | coastal convoy | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 38 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	coastal convoy U	ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	coastal U	کناری
	coastal U	ساحلی
	convoy U	بدرقه
	convoy U	قافله
	convoy U	همراه رفتن
	convoy U	بدرقه کردن
	convoy U	کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
	convoy U	کاروان دریایی ستون موتوری
	convoy U	کاروان
	coastal patrol U	گشتی ساحلی
	coastal refraction U	انعکاس ساحلی امواج رادیویی
	coastal refraction U	تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
	coastal route U	مسیر ساحلی
	coastal zone U	منطقه ساحلی
	coastal route U	راه ابی ساحلی
	coastal navigation U	coasting
	coastal area U	پهنک کرانهای
	coastal frontier U	نوار مرزی ساحلی
	coastal frontier U	حدود ساحلی
	coastal dune U	تپه کرانهای
	coastal artillery U	توپخانه ساحلی
	convoy routing U	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
	convoy schedule U	برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
	convoy through escort U	ناوهای اسکورت نزدیک
	convoy through escort U	ناواسکورت دایم
	ocean convoy U	کاروان اقیانوس پیما
	evacuation convoy U	کاروان اخراجات دریایی
	convoy route U	مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
	convoy leaver U	ناوجدا شده از ستون دریایی
	convoy leaver U	ناوهای ترک کننده ستون
	convoy joiner U	ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
	convoy commodore U	فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
	defense coastal area U	منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
	coastal navigation, coasting U	حمل و نقل ساحلی
	coastal mine sweeper U	مین روب کرانهای
	convoy assembly port U	بندر محل تجمع کاروان دریایی
	convoy assembly port U	بندر محل تجمع ستون موتوری

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy