Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
closed subroutine
U
زیرروال بسته
closed subroutine
U
زیرروال مسدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subroutine
U
زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
subroutine
U
کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود
subroutine
U
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
subroutine
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که کنترل زیر تابع را هدایت میکند
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
subroutine
U
زیرروال
recursive subroutine
U
زیر روال بازگشتی
dynamic subroutine
U
زیر روال پویا
subroutine call
U
فراخوانی زیرروال
subroutine jump
U
جهش زیرروال
subroutine library
U
کتابخانه زیرروال ها
subroutine library
U
کتابخانه زیرروال
dynamic subroutine
U
زیرروال پویا
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
in line subroutine
U
زیر روال درون برنامهای
library subroutine
U
زیروال کتابخانهای
nested subroutine
U
زیرروال لانهای
recursive subroutine
U
زیرروال بازگشتی
reentrant subroutine
U
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
standard subroutine
U
زیرروال متعارف
open subroutine
U
زیرروال باز
subroutine linkage
U
پیونددهی زیرروال
nested subroutine
U
زیرروال تو در تو
linked subroutine
U
زیربرنامه پیوند یافته
two level subroutine
U
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بندآورده شده
closed
U
محرمانه بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
U
بسته شده
closed
U
محصور
closed
U
ممنوع الورود
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
U
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
U
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
<adj.>
<past-p.>
U
سد شده
closed
U
مسدود
closed
U
بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
U
مسدود شده
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed system
U
سازگان بسته
closed traverse
U
خطوط متقاطع
closed traverse
U
پیمایش بسته
closed variation
U
دفاع تاراش
closed universe
U
جهان بسته
closed variation
U
واریاسیون بسته
closed universe
U
جهان متناهی
normally closed contact
U
اتصال معمولا بسته
closed to motorcycles
U
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
U
دوچرخهسواریممنوع
He is closed -fisted.
<proverb>
U
آدم خسیسى است .
closed to trucks
U
عبورکامیونممنوع
closed shop
U
سیستم بسته
closed meeting
U
گردهمایی محرمانه
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed conference
U
گردهمایی محرمانه
closed meeting
U
نشست مسدود
closed conference
U
نشست مسدود
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed to pedestrians
U
عبورپیادهممنوع
closed circuit
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed area
U
منطقه ممنوعه
closed chain
U
زنجیر حلقهای
closed area
U
منطقه بسته
closed defence
U
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
U
اقتصاد بسته
closed file
U
ستون بسته
closed file
U
فایل بسته
closed fist
U
مشت بسته
closed formation
U
فرم بسته پیادهای
closed shops
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
موسسه کارشناسی
closed shops
U
با کارکردانحصاری
closed circuit
U
تلویزیون مداربسته
closed circuit
U
مدار بسته
closed circuits
U
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
U
تلویزیون مداربسته
closed circuits
U
مدار بسته
closed shop
U
با کارکردانحصاری
closed shop
U
موسسه کارشناسی
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
U
سیستم بسته
closed game
U
بازی بسته
closed mortgage
U
سند رهنی غیر ازاد
closed network
U
شبکه بسته
closed routine
U
روال بسته
closed sea
U
دریای غیر ازاد
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season
U
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society
U
جامعه بسته
closed stock
U
اجناس ذخیره
closed stock
U
اجناس انبارشده ثابت
closed system
U
نظام اقتصادی بسته
closed system
U
منزوی
closed system
U
نظام بسته
closed system
U
سیستم بسته
closed mind
U
ذهن بسته
closed loop
U
حلقه مسدود
closed loop
U
حلقه بسته
closed joint
U
کوربند
closed indent
U
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed group
U
گروه بسته
closed-circuit camera
U
دوربین مدار بسته
closed footed magnet
U
اهنربای چنبری
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
closed-circuit camera
U
دوربین امنیتی
closed-circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
closed circuit television
U
تلویزیون مدار بسته
closed magnetic core
U
هسته مغناطیسی بسته
abel closed tester
U
دستگاه ابل
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
closed bus system
U
سیستم گذر بسته
closed magnetic circuit
U
مدار مغناطیسی بسته
closed circuit battery
U
باتری با مدار بسته
closed circuit tunnel
U
تونل مدار بسته
closed coil armature
U
ارمیچر مدار بسته
closed-door meeting
U
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
cubic closed packed structure
U
ساختار مکعبی تنگچین
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
He closed the door against the peace agreement.
U
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com