English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corporation U موسسه
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporation U شرکت سهامی
corporation U که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation U گروهی از مردم
corporation U بنگاه
corporation U شرکت
ibm corporation U IBشرکت
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
Hayes Corporation U مودمی که سازگار با مجموعه دستورات Hayes At است
Hayes Corporation U مجموعه دستوراتی که مودمی را که حروف AT در نام آن است کنترل میکند
giant corporation U شرکت غول پیکر
major corporation U شرکت سهامی بزرگ
tandy corporation U شرکت Tandy
intel corporation U شرکت اینتل
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
ncr corporation U شرکت NCR
giant corporation U شرکت بزرگ
public corporation U شرکت سهامی عام
corporation tax U مالیات بر شرکتها
private corporation U شرکت خصوصی
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
digital equipment corporation U سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
data general corporation U سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
control data corporation U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
compaq computer corporation U IB
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
non-resident corporation [American E] U شرکت غیر ساکن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close by U نزدیک
close by U دم دست
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close in U نزدیک شدن به دشمن
close in U نزدیک شدن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
to keep close U نزدیک ماندن
to close down U تعطیل کردن
to close down U بستن
close U بن بست
close U پایان
close U انتها
close U چهاردیواری محوطه
close U حیاط
close U چهار گوشه
close with U نزدیک شدن به دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U کاملا افراشته
close-up U از جلو
close-up U از نزدیک
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up U کاملا افراشته
close up U از جلو
close up U از نزدیک
close U جای محصور
close up! U پشت توپ رو !
close U ایست توقف
close U تنگ
close U نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U بستن
close U پرچم افراشته
close U نزدیک بهم
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U تغییر وضع درایستادن
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close U نزدیک به ناو
close U محصورکردن
close U مسدود کردن
close U : بستن
close U منعقدکردن
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
he had a close shave of it U مفت جست
danger close U خطرنزدیک است
danger close U خطر نزدیک
of a close texture U سفت باف
run close U سخت دنبال کردن
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-fisted <adj.> U دست بسته
close-set U چشمهاینزدکبهم
close-cropped U مویکوتاهشده
to close up the rear U اخر از همه امدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-knit U ریز بافت
close-knit U همبسته
close-knit U صمیمی و متحد
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close-up lens U لنزکلوزآپ
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
close up view U نمای کلوزاپ
close fitting U چسباندن
close attack U سه مهاجم
close column U ستون بسته
close combat U رزم نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close confinement U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coupling U جفتگری قوی
close aneal U گداختن مسدود
close aneal U باز پختن مسدود
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close fitting U قالب تن
close-fitting U چسباندن
close-fitting U قالب تن
close-ups U از نزدیک
close-ups U از جلو
close-ups U کاملا افراشته
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close aboard U نزدیک
close aboard U چسبیده به
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close defence U سه مدافع
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close price U قیمت نزدیک
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close supervision U نظارت نزدیک
close station U افراد بدو مرخص
close station U خدمه بدو مرخص
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close the door please U اگرزحمت نیست
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close column U ستون جمع
close the door please U خواهش دارم
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close fisted U خسیس
close supervision U نظارت مستقیم
close fistedness U خشک دستی
close fistedness U خست
close fit U مناسب
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
close packed structure U ساختار تنگچین
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
close order drill U مشق صف جمع
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
close packed cubic U مکعبی تنگچین
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
To clinch(close,finalize)a deal. U معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
high/low/close/open graph U نمودار بالا / پایین / بسته /باز
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com